عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : یک شنبه 23 شهريور 1393
بازدید : 2038
نویسنده : شیخ پاسکال

متأسفانه بسیاری از مردم پس از این‌که به دامان شوربختی درافتادند، به سعادت از دست‌رفته خویش پی می‌برند. برتراند راسل

 

وقتی که از تلف‌کردن آن لذت می‌بری، وقت تلف‌شده نیست. برتراند راسل

 

هدف حاکمان سياسي بشري کسب قدرت هرچه بيشتر است همچنانکه قانون جاذبه، در اجسام، حاکم است. برتراند راسل

 

اگر انسان را معجوني از فرشته و حيوان بدانيم حقّاً درباره حيوان بي انصافي کرده ايم پس چه بهتر است که او را ـ ترکيبي از فرشته و شيطان بدانيم. برتراند راسل

 

با تمام زنان می‌توان خوابید اما با تعداد محدودی از آنها می‌توان بیدار ماند.برتراند راسل

 

احساس وظیفه در كار، نیكو و در روابط، آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت.برتراند راسل

 

گرفتاری این دنیا از این است كه نادان از كار خود اطمینان دارد و دانا از كار خود مطمئن نیست.  برتراند راسل

 

وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

 

بذر اندیشه و فكر بپاش، عمل و نتیجه درو كن. برتراند راسل

 

من نمی‌دانستم كه تو را دوست دارم، تا اینكه آن را از زبان خودم شنیدم. برای لحظه‌ای اندیشیدم: "خدایا من چه گفتم؟" و سپس فهمیدم كه آنچه درست است را گفته‌ام.   برتراند راسل

 

زندگی كردن بدون برخی از چیزهایی كه می‌خواهید، بخش ضروری شادمانی است. برتراند راسل 

 

راز شادمانی در این است: بگذارید دلبستگی‌های شما تا حد امكان گسترده باشند. بگذارید واكنش‌هایتان نسبت به چیزها و اشخاصی كه به آنها دلبستگی دارید، به جای دشمنانه بودن، تا حد امكان دوستانه باشد.  برتراند راسل

 

اگر خوب زندگی كنی به حتم شاد نمی شوی، اما اگر شاد باشی خوب زندگی خواهی كرد.برتراند راسل

 

در هر لحظه، یك چیز یگانه و تازه نهفته است.برتراند راسل

 

بینش نسنجیده و نیازموده برای فراهم آمدن حقیقت كافی نیست، هر چند كه بسیاری از مهمترین حقایق نخست به این صورت تجلی كرده اند.برتراند راسل

  

مردم متوحش مردم سخت گیرند.برتراند راسل

 

كمتر رخ می دهد كه ترس، عمل عاقلانه ای را باعث شود و بیشتر منجر به عملی می شود كه آن خطری را كه ترس از آن برخاسته افزایش می دهد. برتراند راسل

 

دلایل این ناتوانی مسخره و اندوهبار در اینكه چنان رفتار كنیم كه منافع همگان حكم می كند، در امور خارجی نیست، بلكه در طبیعت عاطفی خود ماست.برتراند راسل  

 

همكاری جهان با فن و صنعتی كه ما امروز داریم می تواند فقر را از میان بردارد و می تواند مرتبه ای از سعادت و رفاه را برای همه ی نوع بشر فراهم كند كه بشر هرگز به خود ندیده است. برتراند راسل 

 

جوهر عرفان چیزی نیست جز گونه ای قوت و عمق احساس نسبت به باورهایی كه انسان درباره ی جهان دارد. برتراند راسل 

 

انسانی كه امید و آرزویش از حدود زندگانی شخصی فراتر رفته باشد مانند انسانی كه آرزوهایش محدود باشد در معرض ترس نیست. برتراند راسل

 

اگر بنا باشد كه جهان از فاجعه هایی كه آن را تهدید می كنند جان به در برد مردمان باید بیاموزند كه دامنه ی همدردی شان را گسترده تر سازند.برتراند راسل

 

اگر امید و آرزوی شما منحصر به خودتان یا كشورتان یا طبقه تان یا پیروان باورتان باشد خواهید دید كه به موازات لطف و مهر و محبت شما عواطف خصمانه وجود دارد. برتراند راسل

 

فلسفه نباید از زندگانی شخصی بكاهد، بلكه باید بر آن بیفزاید.برتراند راسل

 

اگر آدمی آنقدر به غذا بی اعتنا باشد كه زرد و ناتوان شود، ما نباید او را تحسین كنیم؛ اما مردی كه از آگاهی به نیازهای خویش به مرحله ی همدردی با گرسنگان رسیده باشد سزاوار تحسین ما خواهد بود.برتراند راسل 

 

ما متوجه خواهیم شد كه محكمترین و تعصب آمیزترین باورهای ما آنهایی هستند كه كمترین دلیل ها برای درستی شان در دست است.برتراند راسل

 

تا چهل سالگی كه مغزم خوب كار می كرد، به ریاضیات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگی كه ذهنم ضعیف شده بود به فلسفه روی آوردم و در اواخر كه به كلی مغزم كار نمی كرد به سیاست! برتراند راسل

 

فلسفه باید خطاپذیری ذهن بشر را به ما بفهماند. برتراند راسل 

 

انگیزه هایی كه مردمان را به فلسفه كشانده گوناگون است. با حرمت ترین انگیزه ها میل به شناختن جهان بوده است.برتراند راسل

 

گرچه تقلید محض همیشه مردود است، از آشنایی با نثر خوب، ثمره ی بسیاری به دست می آید؛ به ویژه در پروراندن زیبایی وزن نثر.برتراند راسل

 

راستش را بخواهید هر تقلیدی خطرناك است.برتراند راسل 

 

اینكه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد. در حقیقت، با توجه به نادانی اكثریت نوع بشر، امكان نادرست بودن نظری كه همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عكس آن.برتراند راسل

 

حاضر نیستم در راه باورهایم كشته شوم، چون ممكن است برخطا باشم. برتراند راسل

 

از بین ده زن، نه زن پیش از به کار بردن تازیانه، آن را از دست مردان می گیرند. برتراند راسل

 

عطش قدرت، خطرناك ترین پدیده خود سری مدیر است.برتراند راسل

 

ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان كه از عشق دوری می كنند مردگانی بیش نیستند.برتراند راسل 

 

اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افكار یكدیگر را داشتیم، نخستین چیزی كه در دنیا از بین می رفت عشق بود. برتراند راسل

 

آرمانهای ما فقط با درآمیختن با جهان به ثمر می رسند و چون از جهان جدا شوند عقیم می مانند. اما آرمانی كه از حقیقت بترسد یا از پیش بخواهد كه جهان موافق خواهشهای او باشد توانایی این آمیزش را ندارد.  برتراند راسل

 

هرگز حاضر نیستم به خاطر عقایدم بمیرم، چون ممکن است عقایدم اشتباه باشند. برتراند راسل



:: موضوعات مرتبط: سخنان کوتاه و زیبای برتراند راسل , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبای برتراند راسل , سخنان زیبا , سخنان جالب , بهترین های راسل , سخنان کوتاه , سخنان سنگین ,
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1398
بازدید : 1311
نویسنده : شیخ پاسکال

در دیـــــاری كه در او نیست كســی یار كســــی ----- كاش یارب كه نیفتد به كسی كار كسی

هــــــر كس آزار منِ زار پســـــندیــــــد ولــــــــــی ----- نپـــســـــندیــــد دلِ زار مـن آزارِ كســــی

آخــــــرش محــــنت جانــــكاه به چـــــاه انـــــدازد ----- هركه چون ماه برافروخت شبِ تارِكسـی

سودش این بس كه به هیچش بفروشند چو من ----- هر كه باقیمت جان بود خریدار كســـی  شهریار

 

زمســتان پوســـتین افزود بر تن کدخدایــــان را ----- ولیـکــن پوســت خواهد کند ما یــک لاقبایان را

ره ماتم ســـــرای ما ندانم از کــه می پرســــد ----- زمســـــتانی که نشناسد در دولت سرایان را

به دوش از بــرف بـالاپــوش خـز ارباب مــــی آید ----- که لرزانــــــد تن عــــــریان بی برگ و نوایان را

طبیب بی مروت کــــــی به بالیــن فقیـــر آیـــد ----- که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را

به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر-----که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را

حریفی با تمســـخر گفت زاری شـــهریارا بـس ----- که میگیرند در شــــــهر و دیار ما گدایــــان را   شهریار

 

شب همه بی تو كار من شكوه به ماه كردنست ----- روز ستاره تا سحر تیره به آه كردنســت

متن خبر كه یك قلم بــــی تو ســـیاه شد جهان ----- حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه كردنســت

نو گل نازنـــیـن من تــا تــــو نگـــاه مــــی‌كنــــی ----- لطف بهار عارفان در تو نگاه كردنســت... شهریار

 

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را ----- که به ماسوا فکندی همه سـایه همــا را

دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین ----- به علی شناختم به خدا قســـم خـدا را

به خـدا که در دو عــــالم اثر از فنا نمــــاند ----- چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را

برو ای گدای مســــکین در خانه علی زن ----- که نگین پادشــــاهی دهد از کرم گدا را ... شهریار

 

راهــــی به خـــــــدا دارد  خلوتــــــگه  تنـــهایی ----- آنجا که روی از خود آنجا که به خود آیــــــــی

هر جا که ســـــــری بردم در پــرده تو را دیــــدم ----- تو پرده نشـــــــینی و من هـرزه ی هر جایی

بیدار تو تا بـــــودم رویـــــــای تو مـــــــی دیــــدم ----- بیدار کن از خـــــوابم ای شــــــــــاهد رویایی

از چشم تو می خیزد هنگامه ی ســــر مستی ----- وز زلف تو می زایــــد انگیزه ی شــــــــیدایی

هر نقش نگارینــت چــون منظره ی خورشـــــید ----- مجموعه ی لطف است و منظومه ی زیبایی

چشمی که تماشاگر دز حسن تو باشد نیست ----- در عشق نمی گنجد این حسن تماشـــایی شهریار

 

آمـدی جــانـم به قربــانـــت ولـی حالا چرا ؟ ----- بی وفا،بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چــرا ؟

نوشدارویی و بعد از مرگ ســهراب آمــــدی  ----- ســـنگدل این زودتـر می خواســتی حالا چـــرا ؟

عمر ما ار مهـلت امروز و فـردای تو نیســــت ----- مـن که یـــک امـــروز مهـــمان توام فــردا چــرا ؟

نـــازنــینا ما به نــاز تــو جـــــوانی داده ایـــم ----- دیـــگر اکنـــون با جوانـان ناز کــن با مــا چـــــرا ؟

وه کــــه با این عمر هــــــای کوتـه بی اعتبار ----- این همه غافل شـدن از چون منی شیدا چــرا ؟

آسمان چون جمع مشتاقان،پریشان می کند ----- درشـگفتم من نمـــی پاشــد ز هم دنیا چــــرا ؟

شـــهریارا بی حبیب خود نمی کردی ســفر ----- راه عشق است این یکی بی مونس و تنها چرا ؟

                           بی مونس و تنها چرا ؟ ----- تنها چرا ؟ حالا چرا  شهریار

 

سن یاریمین قاصدی سن ایلش سنه چای دمیشم(تو قاصد یارم هستی بنشین برایت چای سفارش داده ام)

خیالینی گوندریپ دیر بســــکی من آخ وای دمیشم (از بس که من آه و ناله کرده ام خیالش را فرستاده )

آخ گجه لر یاتمامیشام من سـنه لای لای دمیشم (آه که شبها از غم فراقت نخفته ام و برایت لای لای گفته ام)

سن یاتالی من گوزومه اولدوزلاری سای دمیشم(آن دم که به خواب نازفرو رفته ای بجایت تاسحر ستاره هارا شمرده ام)

هر کس سـنه اوالوز دیه اوزوم سنه آی دمیشــم (هر کس به تو ستاره گفته است خودم برایت ماه گفته ام)

سندن سورا حیاته من شیرین دسه زای دمیشم(بعد از تو این زندگی هر قدر هم شیرین باشد در نظرم تلخ خواهد بود)

هر گوزلدن بیر گل آلیپ ســــن گوزه له پای دمیشم (از هر ماه رخی شاخه گلی گرفته و برایت دسته گلی فرستاده ام)

ســـین گون تک باتماقیوی آی باتانا تای دمیشـم(و غروب خورشید وار تو را مانند ماه گرفتگی  دیده ام چون ماه من بودی)

ایندی یایا قیـش دییرم سابق قیشا یای دمیشم(حال به بهار زمستان خواهم گفت اما قبل ها به زمستان بهار گفته ام)  شهریار

 

بر لبِ لرزان من ، فــریادِ دل ، خاموش بود ----- آخــر آن تنها امیــد جــان من تنــهــا نـبــود

جز من و او ، دیگری هم بود ، امّا ای دریغ ----- آگَه از دردِ دلم، زان عشقِ جان فرسا نبود  شهریار

  

قــمار عاشـــــقان بردی نـــــدارد از نـــداران پرس -----کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس

جوانی‌ها رجزخوانی و پیریها پشیمانی اســـــت -----شب بدمستی وصبح خمار از میگساران پرس

تو کز چشـم و دل مــردم گریزانی چه میـــدانی -----حدیث اشــک و آه من برو از باد و باران پرس

جهان ویران کندگر خود بنای تخت جمشیداست ----- بــرو تاریـخ این دیر کهن از یـــادگـــاران پرس

سـلامــت آنسـوی قافســت و آزادی در آن وادی -----نشان منزل سیمرغ از شاهین شکاران پرس

به چشم مدعی جانان جمال خویــش ننماید ----- چراغ از اهل خلوت گیر و راز از رازداران پرس    شهریار

  

از زنــدگــانیــــم گــــله دارد جــوانیــــــم----- شرمنده‌ی جوانـــی از این زندگانیـم

دارم هـــوای صحبت یــــاران رفتـــــه را -----یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق----- داده نویــــــد زندگــــی جــاودانیـــــم   شهریار

 

مُشـــرکان کز هر ســـــــلاحی فتنه و شــر میکُنند ----- از عـبا هنگامه وز عمّـــامه محشـر میکنند

این محبت محتسب با دکّـــــــهۀ گـــــــــبران نــکرد ----- کایـن گروه تُحفه با محراب و منبر میـکنند

یک ســخن کز دل برآید برلب اینــــقوم نیســــــت  ----- گرچه از بانگ اذان گوش فلک کر میــکنند

در دل مــــــــــردم هراس کیفر انـــــدازنـــدگــــــــان ----- خود چــرا کمتر هراس از روز کیـفر میکنند

سـاقیان کوثرند امّا شـــــب از دســــت خــمـــــــار -----پای خُم هم میـخزند و می بساغر میکنند

در کمین اهــل ایــمــان بــا کمـند کیـــد و کـیـــــــن -----پشت هر سنگی که میابند سنگر میکنند

آنچــــه دین در قرنـــها کافر مســـلــمان کـــرده بود ----- این حریــفان جمـله را یکروزه کافر میکنند

چون حقایق مسخ شده دین جز یک افسانه نیست----- کور دل آنانـــکه این افســانه باور میکنـنـد

زنـــدگــی را آخــور و آبشـــــخوری داننــــد و بـــس -----وه که انسان همقطار اسب و استر میکنند

وای از این بدخبره عـــطــاران کــــــــه از خبط دماغ -----پشگ را نایب مناب مشگ و عنبر میکنند

کوره دهها غـــــافلند از کیــــمیاکــاران عشــــــــق ----- کز نگاهی سـکۀ قلب مسـین زر میــکنند

در خرابــــات آی کــاینجا مســـلـــم و گـبر و یهـــود ----- جمله از یـکجُرعه می باهم برادر میـکنند

ناز درویشــــــــان و اســــتغنای ایشــــــان کز بشر ----- سرفرو بردند و از افرشته ســر بر میــکنند

جام جادوئی است بار نــدان که تا سر میکشیش -----جان به جانان وصل و دل پیوند دلبر میکنند

گر تو بی کفش و کُله جَســـتی بکــــوی میــــکده ----- بی سر و پایان عشقت تاج بر سر میکنند

آری اســـــتغنای طبـــــع و کیـــــمیـــــای تربیـــــت ----- لعل را همسنگ خـاک و خاکرا زیر میکنند

ســینه صافی کن که از باران رحمـت چون صــدف ----- دامن دریــــا دلان پُر دُرّ و گـــــوهر میـکنند

شـــــهریار از پلـــــه هـــــای عـرش اگــــر بالا روی-----قدسـیان بینی که شعر حافظ از بر میکنند  شهریار



:: موضوعات مرتبط: اشعار زیبای شهریار , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبا , افلاطون , سخنان افلاطون , سخنان زیبای افلاطون , سخنان سنگین , سخنان عمیق , سخنان جالب , دنیای زندگی نامه , اشعار زیبا , اشعار زیبای شهریار , شهریار , اشعار ترکی , بهترین شعر ها , ,
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1398
بازدید : 1130
نویسنده : شیخ پاسکال

می اندیشم پس هستم، هستم چون فكر می كنم، فكر می كنم چون شك می كنم. دکارت

 

انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبول كند، مگر آنكه به راستی در نظر او حقیقت باشد. دکارت 

 

 از آنچه شنیده و دیده و خوانده اید، هیچ چیز را قبول نكنید، مگر آنكه درستی و صحت آن بر خودتان آشكار شده باشد. دکارت

 

از هیچ اندیشه جدیدی بدون فهم آن حمایت نكنید. بلكه با شك و تردید در آن وارد شده و حقیقت را كشف كنید.  دکارت

 

 ما می توانیم مدعی شویم كه جسم وجود ندارد و همچنین ادعا كنیم كه جهانی نیز وجود ندارد... اما هرگز نمی توانیم ادعا كنیم كه من وجود ندارم؛ زیرا من می توانم در حقیقت سایر اشیاء شك كنم .دکارت

 

 زمانی كه خداوند ما را خلق می كرد، تصور فطری خویش را در ذهن ما مهر نمود.دکارت

 

برای اینكه بتوانم در مسیر زندگانی با اطمینان خاطر گام بردارم و عمل كنم، میل فوق العاده ای دارم كه بدانم چگونه می توان بین حقیقت و غیر حقیقت، راست و دروغ و درستی و نادرستی تفاوت قایل شد.دکارت

 

 كسانی كه آهسته می روند، اگر همواره در راه راست قدم بردارند، از آنانكه می شتابند و به بیراهه می روند بسیار بیشتر خواهند رفت. دکارت 

 

 باید بخواهیم تا بتوانیم!  دکارت

 

 رقابت تا زمانی پسندیده است كه كار را به حسادت نكشاند. دکارت

 

 مسافرت چیزی است كم و بیش مثل حرف زدن با آدمیان قرنهای گذشته.دکارت

 

 به جای تسلط بر جهان، باید بر خویشتن مسلط شد. دکارت 

 

 من در هر چه شك كنم، در این شك نمی توانم كرد كه شك می كنم و چون شك می كنم، می اندیشم؛ می اندیشم، پس هستم.دکارت

 

 حقیقت را با بیطرفی مطلق و با روحی آزاد از هر گونه تعصب جستجو كنید. دکارت

 

 مطالعه، یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار كه قرن ها پیش در دنیا به سر برده و اكنون در زیر خاك منزل دارند.دکارت

 

انسان، مالك و ارباب است، در حالی كه حیوان فقط یك ماشین خودكار است، یك ماشین جاندار است. وقتی جانوری ناله می كند، نشانه ی شِكوه و زاری نیست، بلكه سر و صدای ابزار ماشینی است كه خوب كار نمی كند.دکارت  

 

 در بین تمامی مردم تنها عقل است كه عادلانه تقسیم شده، زیرا همه فكر می كنند به اندازه كافی عاقلند. دکارت

 

 خواندن كتابهای خوب،مكالمه با انسانهای شرافتمند گذشته است. دکارت

 

 تنها، داشتن اندیشه ی خوب كافی نیست؛ مسئله ی بنیادی در این است كه آن را خوب به كار ببریم. دکارت



:: موضوعات مرتبط: سخنان رنه دکارت , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبا , افلاطون , سخنان افلاطون , سخنان زیبای افلاطون , سخنان سنگین , سخنان عمیق , سخنان جالب , دنیای زندگی نامه , سخنان دکارت , سخنان رنه دکارت , سخنان دکارت , دکارتی ,
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
بازدید : 960
نویسنده : شیخ پاسکال

آنچه می‌دانید، عمل کنید؛ و در آنچه نمی‌دانید؛ احتیاط کنید تا روشن شوید؛ و اگر روشن شدید، بدانید که بعضی معلومات را زیر پا گذاشته‌اید. محمدتقی بهجت

نگاه تند به زیردست، برای ترساندن آزاررسانی از نوع حرام است؛ و تبسم به عاصی و گناه‌کار، برای تشویق، یاری بر معصیت است. محمدتقی بهجت

به فكر خود باشيم، خود را اصلاح كنيم. اگر به خود نرسيديم و خود را اصلاح نكرديم، نمي توانيم ديگران را اصلاح كنيم.محمدتقی بهجت

اگر بي تفاوت باشيم و براي رفع گرفتاريها و بلاهايي كه اهل ايمان بدان مبتلا هستند دعا نكنيم، آن بلاها به ما هم نزديك خواهد بود. محمدتقی بهجت

واي بر ما اگر در خصوص خوردنيها و نوشيدنيها از حرام اجتناب نكنيم! زيرا همين غذاها است كه منشأ علم و ايمان و يا كفر ما مي شود! محمدتقی بهجت

خواندن قرآن در هر روز، و ادعیه مناسبه اوقات و امکنه (مکان‌ها)، در تعقیبات و غیر آنها؛ و کثرت تردد در مساجد و مشاهد مشرفه؛ و زیارت علما و صلحاء و همنشینی با آنها، از مرضیات خدا و رسول(ص) است و باید روز به روز، مراقب زیادتی بصیرت و انس به عبادت و تلاوت و زیارت باشد. محمدتقی بهجت

کثرت مجالست با اهل غفلت، مزید قساوت و تاریکی قلب و استیحاش (گریزان بودن) از عبادت و زیارات است؛ از این جهت است که احوال حسنه حاصله از عبادات و زیارات و تلاوت‌ها، به سبب مجالست با ضعفا در ایمان، به سوء حال و نقصان، مبدل می‌شوند؛ پس، مجالست با ضعیف الایمان ـ در غیر اضطرار و برای غیر هدایت آنهاـ سبب می‌شود که ملکات حسنه خود را از دست بدهد، بلکه اخلاق فاسده آنها را یاد بگیرد. محمدتقی بهجت

هر كه عمل كرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم مي فرمايد! محمدتقی بهجت

اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم. محمدتقی بهجت

با كسي نشست و برخاست كنيد كه همين كه او را ديديد به ياد خدا بيفتيد، به ياد طاعت خدا بيفتيد، نه با كساني كه در فكر معاصي هستند و انسان را از ياد خدا باز مي‌دارند. محمدتقی بهجت

وداع از اين دنيا براي ما بسيار نزديك است، ولي ما آن را بسيار دور مي‌بينيم وگرنه اينقدر با هم نزاع نداشتيم. محمدتقی بهجت

دنياپرستان را بنگريد كه به چه دل بسته‌اند و بر سر چه با هم نزاع دارند، به دنيايي از كاغذ و مقوا و خانه عنكبوت! محمدتقی بهجت



:: موضوعات مرتبط: سخنان زیبای استاد بهجت(ره) , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبا , افلاطون , سخنان افلاطون , سخنان زیبای افلاطون , سخنان سنگین , سخنان عمیق , سخنان جالب , دنیای زندگی نامه , سخنان ایت الله بهجت , سخنان استاد بهجت , سخنان بهجت ,
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
بازدید : 963
نویسنده : شیخ پاسکال

ابرهای غارتگر دیرزمانی پیروز نخواهند ماند، دیر زمانی صاحب آسمان نخواهند بود و اختران را تنها به ظاهر در كام خود فرو می برند. والت ویتمن 

 

تو نباید آنچه را ثروت و مال می نامند گرد كنی، باید آنچه به دست می آری و هر كامیابی كه نصیب می شود با دستهای گشاده به گرد خود بپراكنی. والت ویتمن 

 

 آیا ما پیروزی را بزرگ انگاشتیم؟ آری چنین نیز هست – اما اكنون چنین می بینیم كه شكست هم، اگر از آن گریزی نباشد، بزرگ است، و مرگ و بیم نیز بزرگ اند. والت ویتمن

 

چه لوحه ی یادبود و چه سنگ نبشته ای بر مزار توست، ای میلیونر؟ ما ندانیم كه چه سان زیستی، اما این دانیم كه عمر خود را در دادوستد و در میان گروه دلالان بسر آوردی، نه رادمردی و قهرمانی از آن تست، نه نبردی و نه افتخاری. والت ویتمن

 

 در جوهر چیزها چنین نهاده اند كه از ثمره ی هر توفیقی، هر چه باشد، چیزی پدید آید كه مبارزه ی عظیم تری را واجب سازد. والت ویتمن

 

 به هیچ شوهری و هیچ زنی و هیچ یاری اعتماد نیست كه اعترافات آدمی را بشنود. والت ویتمن 

 

 غرق در اندیشه جهان، دیدم ذره ای كه نام آن « نیكی » است استوار بسوی ابدیت می شتابد، و دریای بی كرانی كه « بدی » نام دارد خود را به هر سوی می كشاند، تا ناپدید شود و بمیرد. والت ویتمن

 

 پیشتر رویم! انگیزه ها بزرگتر خواهند بود.  والت ویتمن

 

 تا كسی شهامت و تندرستی را با خود نیاورد به عرصه ی آزمایش پا نتواند گذاشت. والت ویتمن

 

 اكنون راز پرورانیدن برترین كسان را در می یابم، باید كه در هوای آزاد نشو و نما كرد و با زمین خورد و خفت. والت ویتمن

 

 خرد را آخرین بار در مدرسه ها نمی آزمایند، خرد را نمی توان از كسی كه صاحب آن است به كسی كه از آن محروم است منتقل ساخت. والت ویتمن

 

 دیگر در دل جنگل های عظیم راه نخواهیم سپرد، بلكه از میان شهرهای عظیم تر خواهیم گذشت، اكنون چیزی عظیم تر از ریزش نیاگارا در برابر ما خروشان است، سیل آدمیان. والت ویتمن 

 

 گذشته، آینده، عظمت و عشق – اگر آنها از تو تهی هستند تو خود از آنها تهی هستی. والت ویتمن

 

 من بر این باورم كه دیدن یك برگ علف، كمتر از سفر به ستارگان نیست. والت ویتمن

 

 شیفتگی ذاتی هر اتم این است كه به سرچشمه ی الهی و بنیادی‌‌اش بازگردد. والت ویتمن

 

 به پیش می رویم تا آنچه را زمین و دریا هرگز به ما نداده اند به دست آوریم. والت ویتمن

 

 زندگی به من آموخت؛ بودن با كسانی كه دوستشان دارم، از همه چیز با ارزش تر است. والت ویتمن



:: موضوعات مرتبط: سخنان زیبای والت ویتمن , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبا , افلاطون , سخنان افلاطون , سخنان زیبای افلاطون , سخنان سنگین , سخنان عمیق , سخنان جالب , دنیای زندگی نامه , ,
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
بازدید : 955
نویسنده : شیخ پاسکال

اگر امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر مپیچ . بزرگمهر

 

به بسیار گفتن آبروی خود مبر.بزرگمهر

 

دوستان برای شکار دشمنان چون تیر و کمان اند.بزرگمهر

 

ستوده و نیک فرجام کسی است که دادگر و نیکنام و در کردار و گفتار به هنجار باشد . بزرگمهر

 

آنچه دلخواه همه است جز تن درستی نیست ، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد . بزرگمهر

 

فر و شکوه زمانی فزونی می یابد که دانا نزدمان ارجمند باشد ، و کام بدخواه را به زهر بی اعتنایی بیالایم .  بزرگمهر

 

برترین دانش ها یزدان پرستی است .  بزرگمهر

 

دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر . بزرگمهر

 

دل در آرزوی آنچه دسترسی بدان متصور نیست نباید بست ، از آنکه مایه رنج تن و بلای جان است . ب بزرگمهر

 

کسی در شمار دانایان است که بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد  ، از نایافته به رنج نباشد ، چون در طلب مرادی با سختی رویا رو شود سست نگردد و دل به ناامیدی نسپارد . بزرگمهر

 

خود را با هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد .  بزرگمهر

 

اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری .  بزرگمهر

 

در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید .  بزرگمهر

 

برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است .  بزرگمهر

 

دیو کین و دیو سخن چینی گزنده است . سخن چین هرگز جز به دروغ لب نمی گشاید . گفتارش همیشه بی فروغ است .دو روی و سخن چین از مهر یزدان بی بهره اند و از او در هراسند .  بزرگمهر

 

هرکس گوش نصیحت نیوش داشته باشد ، و دل به آموختن بسپارد ، بسا سخنان سودمند که از دانایان بشنود .  بزرگمهر

 

کسی که زبانش را از بد گفتن باز دارد ، و دل هیچ کس را به گفتن سخنان زشت نیازارد .  بزرگمهر

 

به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و بیقراری در کارها .  بزرگمهر

 

سخنی که سودی در آن نیست نگفتن بهتر ، چه سخن بی سود در مثل مانند، آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش سخت اندک باشد .  بزرگمهر

 

برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست .  بزرگمهر

 

فرخنده روزگار کسی است که اهرمن او را از راه راست بیرون نبرد و همواره بی گناه زندگی کند .  بزرگمهر

 

کسی که به حکمت پروردگار معتقد و خستو باشد به بد ونیک روزگار نمی پردازد چنین بنده ای در پرستیدن یزدان بیشتر می کوشد و از بد سکالی و پیروی دیوان می پرهیزد ، ناکردنی نمی کند و از رنجه کردن بی گناهان بیزاری می جوید .  بزرگمهر

 

نام جستن بی دلیری میسر نمی گردد ، و زمانه از بددلان بیزار است .  بزرگمهر

 

اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شیر از آن می هراسد .  بزرگمهر

 

اگر  کوه با همه سنگینی و عظمت و صلابت  که وی راست فرمان شاه را سبک دارد تیره رای خیره سری بیش نیست .  بزرگمهر

 

به هنگام نبرد هوشیار و نگهدار تن خویش باش . چون دشمن در برابر تو ایستاد بر آشفته مشو و تدبیر نیکو کن .   بزرگمهر

 

دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است .  بزرگمهر

 

هر کس را سرنوشتی مقدر است . یکی روز و شب در طلب سربلندی و سروری به جان  می کوشد و بهر ه اش جز خستگی و فرسودگی و نامرادی چیزی نیست . به تعبیر دیگر در کنار چشمه روشن و گوارا تشنه  می ماند. از سوی دیگر بی هنری بختیار ، بی آنکه تن به کار و کوشش بسپارد ، روزگار بر او می خندد و از همه گونه آسایش و آرامش برخوردار می گردد . پروردگار چنین خواسته و تدبیر بر تقدیر کارگر نمی افتد .  بزرگمهر

 

دانش برترین داده های یزدان پاک است . خردمند همیشه سرور است ،   بزرگمهر

 

هر که تن درست و نیرو دارد هرگز سخن نادرست نمی گوید . دروغگویان همه بیمار و ناتوان و زبون اند .  بزرگمهر

 

آنکه طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد ، در دوستی  و داد و ستد با مردم کژی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی بیند و بر او دست یابد ببخشد ، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نا بردبار نباشد .   بزرگمهر

 

آنکس بر خویشتن نگهبان دارد که برای رسیدن به هوس و آرزوهای کوچک  قدر نیکخویی و جوانمردی را نشکند ، و اگر فزونی و کامیابی بد روزگار را دید تن به پستی و زبونی نسپارد .   بزرگمهر

 

بخشنده نیکخوی آن کس است که به بخشش جانش را آراسته گرداند . دور از جوانمردی است که بخشنده بر آن کسی که چیزی به او داده یا خیری رسانده منت نهد .   بزرگمهر

 

ده چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی عظیم را به کاهلی سپارد ، و بی خردی که خردجوی نباشد .  بزرگمهر

 

آدمی باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و دشمن خود روا ندارد .  بزرگمهر

 

خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است .  بزرگمهر

 

آنکه به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است .  بزرگمهر

 

روشندل  و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید .  بزرگمهر

 

دل  اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند .  بزرگمهر

 

زورمندترین  و پر گزنده ترین اهرمن آز است ، که دیوی است ستمکار و دیر ساز .  بزرگمهر

 

خردمند  هرگز غم آنچه را  از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین کسش مرد و وی را به خاک سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد خردور از نادیدنیها چنان دل می کند که باد از بید می گذرد .  بزرگمهر

 

پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند .  بزرگمهر

 

مال هم مایه سربلندی و آسایش است ، و هم سبب خواری و پریشانی . اگر به آیین خرد صرف شود آفریننده شادی و برآورنده نام نیک است ، اما اگر بنهند و نخورند یا چنانکه باید بکار نبرند بهای سنگ و گوهر شاهوار یکی است .  بزرگمهر



:: موضوعات مرتبط: سخنان زیبای بزرگمهر , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبا , افلاطون , سخنان افلاطون , سخنان زیبای افلاطون , سخنان سنگین , سخنان عمیق , سخنان جالب , دنیای زندگی نامه , سخنان زیبای بزرگمهر , سخنان جالب , سخنان خنده دار , سخنان بزرگان , سخنان عجین ,
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
بازدید : 955
نویسنده : شیخ پاسکال

آدمياني مانند گل هاي لاله ، زندگي کوتاه در هستي  و نقشي ماندگار در انديشه ما دارند . ارد بزرگ

 

ناداني و پستي يک نفر در گذشته ، نمي تواند ميدان انتقام از خاندان او باشد .  ارد بزرگ

 

رازها در هنگامه شادي و بازي آدمي است . نکته فراموش شده جهان انديشه ، تعريف درست اين حالت هاست .   ارد بزرگ

 

رويش باغ سکوت ، در هنگامه خروش و همهمه ارزشش را نشان مي دهد .   ارد بزرگ

 

اين ديدگاه اشتباست که بپنداريم مرد توانا ، فرزندي همچون خود خواهد داشت .   ارد بزرگ

 

ريگهاي ساحل خرد ، نشيمنگاه پندارهاي پاک و شبانه توست .  ارد بزرگ

 

گسستن دو همسر مي تواند خانداني را از هم بپاشد .  ارد بزرگ

 

خرد ابتدا به انديشه پناه مي برد .  ارد بزرگ

 

کليد رازهاي بزرگ ، در ژرفاي کمي نيست .  ارد بزرگ

 

پيوند پاک ، پيوندي ابدي است .  ارد بزرگ

 

آدم ماديگرا جادهاي احساسش  ،  کم رفت و آمد است .  ارد بزرگ

 

آنانکه از رسيدن به ريشه ها هراس دارند ، در روزمرگي دست و پا مي زنند .   ارد بزرگ

 

آه و بردباري ، ريشه هر ديوزاد ، و بد خويي را ، خواهد کَند .  ارد بزرگ

 

سخن بدون پشتوانه ، يعني گزاف گويي .  ارد بزرگ

 

شناور بودن خرد آدم در جهان احساس  به او ميدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ

 

يکي از بزرگترين خوشبختي ها ، خدمت بيشتر به مردم است .  ارد بزرگ

 

خودخواهي ، کاشي سادگي  روانت را ، خواهد شکست .  ارد بزرگ

 

آدم خودبين ، چاره اي جز فرود آمدن ، ندارد .  ارد بزرگ

 

نگارنده و سخنگويي که ديگران را کوچک و خوار مي نامد ، خود چيزي براي نمايش و بروز ندارد . ارد بزرگ

 

نماز عشق ترتيبي ندارد چرا که با نخستين سر بر خاک گذاردن ، ديگر برخواستني نيست .  ارد بزرگ

 

تمناي واپسين آدمي ، شناور شدن در بسامدهاي گيتي است .   ارد بزرگ
بسامدها : امواج

 

استخوان بندي شهرها در ديوار است و بزرگداشت .  ارد بزرگ

 

کسي که درد روشنگري و بازگويي تجربه را ندارد خود نيز زماني براي بهره از آن را نخواهد يافت .   ارد بزرگ

 

پشيماني، اولين گام براي پوزش است.  ارد بزرگ

 

براي کسب خرد ، سختي را بر خود هموار کن .   ارد بزرگ

 

سرايش يک بيت درست از زندگي ، نياز به سفري ، هفتاد ساله دارد .  ارد بزرگ

 

آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند . ارد بزرگ


مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند . ارد بزرگ


میندیش که دیگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند . ارد بزرگ


پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است . ارد بزرگ


تنها آرمانهای بزرگ است که به ما بینشی فرا دنیوی می دهد . ارد بزرگ


مهم نیست تا چه میزان رشد کرده ایم ، مهم این است که از آرمان هایمان دور نشده باشیم . ارد بزرگ


هدف آدمهای کارآمد ، پیدا نمودن راهی مناسب برای ساختن ایده هاست . ارد بزرگ


آنکه در بیراهه قدم بر می دارد آرمان و هدف خویش را گم کرده است . ارد بزرگ


سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا . ارد بزرگ


به جای خود کم بینی و آرمان گریزی ، پای در راه نهیم که این تنها درمانگر دردهای زندگی ست . ارد بزرگ


اگر آرمان برایمان هویدا باشد ابزار های رسیدن به آن را خیلی زود خواهیم یافت . ارد بزرگ
آرمان ما باید دارای شور و برانگیختگی باشد . انگیزشی که آدمی را به هست و جوشش نیاورد ، خسته کننده است . ارد بزرگ


یادآوری آرمانها ، از بیراهه روی بازمان می دارد . ارد بزرگ


آرمان را نباید فراموش ساخت اما می توان هر دم ، به روشی بهتر برای رسیدن به آن اندیشید . ارد بزرگ


هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس . ارد بزرگ


میان گام نخست و آرمان بازه ای نیست ، آنچه داریم اندازه نیروی کنونی ماست . ارد بزرگ



کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ


آدمهای آرمانگرا هنگامیکه به نادرست بودن آرزویی پی می برند بر ادامه آن پافشاری نمی کنند . ارد بزرگ


اندیشه همه گیر مردمی همیشگی نیست زیرا همواره دستخوش دگرگونی بدست جوانان پس از خود است ورود جوانان به آرامی ، آرمانهای نو پدید می آورد ، و اگر آرمان گذشتگان نتواند خود را بازسازی کند ناگریز نابود می گردد . ارد بزرگ


هرگز هنگام گام برداشتن به سوی آرمان بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش را پیشاپیش می خواهند نباشد ! تنها به توانایی های خود اندیشه کن . ارد بزرگ


همیشه بدنبال سرنوشتی بهتر برای خود باش ، و اگر کسب دانش آرمانت است هر آنچه در این مسیر رنج ببری ارزشش را دارد . ارد بزرگ


آرمان ما نباید موجب نابودی دیگران گردد آرمانی ارزشمند است که بهروزی ما و دیگران را در پی داشته باشد . ارد بزرگ


آدم های هدفمند فرمندند ، چرا که برآیند هدفمندی ، پاکی ست و پاکی شاهراه فرمندیست . ارد بزرگ


هدفمندان دارای دلدار ، فرهمندانند . ارد بزرگ


آنکه هدفش را ساده و باز نموده کمتر دچار سر در گمی می گردد . ارد بزرگ


زمانی می توانید کسی را از راهی بازدارید که ابتدا هدفش را دگرگون ساخته باشید . تا کسی هدفش دگرگون نگردد شما راه به جایی نخواهید برد . ارد بزرگ


آدمیانی اندک ، تنها به هدف می اندیشند ! و بسیار کسان که هدفشان جز خانه نشین کردن همان گروه و دسته کوچک نیست . ارد بزرگ


گاهی هدف خود ، سد دید آدمیست باید دور شد و آنگاه برگشت چه درخشان هویداست . ارد بزرگ


برنامه داشتن ویژه گی آدمهای کارآمد است . ارد بزرگ


کیهان دارای ساختاری هدفمند است . این ساختار به آن پویایی بخشیده ، و برآیندی شگرف ، در آن بر جای می گذارد . ارد بزرگ


عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ


عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند . ارد بزرگ


نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست .ارد بزرگ


هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم نامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است .ارد بزرگ


کمک به همگان ، عشقی است که به برجستگان کمک می کند راه های سرفرازی را بیابند . ارد بزرگ


سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد . ارد بزرگ


دشواری ، به هدف ما ارزش می بخشد . دشواری بیشتر ، ارزش فزونتر .ارد بزرگ


مستمند کسی است ، که دشواری و سختی ندیده باشد . ارد بزرگ


ارزش سختی های روزگار را باید دانست ، آنها آمده اند تا ما را نیرومندتر سازند . ارد بزرگ


آنکه سختی نکشیده ، نرمی و بهکامی نخواهد داشت .ارد بزرگ


گذشتن از سختی های پیش رو ، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ایم نخواهد بود . ارد بزرگ


بسیار یاد کردن از سختی های زندگی ، بردگی می آورد .ارد بزرگ


آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود .ارد بزرگ


دوستی با رنج ها و درد ها مانند دوستی با دشمن ستیزه جو ست ، باید بر ناراستی ها تاخت که این تنها راه ماندگاریست . ارد بزرگ


رنج آدمی را نیرومند می سازد برسان کوهستان سخت . ارد بزرگ


سرآمد دشواری و سختی دانایست و دانا چشم خویش را بر بسیاری از زیبایی های زود گذر گیتی خواهد بست . ارد بزرگ


گیتی در جنگ و آوردی بزرگ در گردش است . اندیشه و تلاش خردمندان از یک سو و پوزخند اهریمن و روان دیوپیشگان از سوی دیگر ، معرکه این جهان گذارا است . ارد بزرگ


بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با نگاهی به گذشته می آموزیم : اشتباهاتی همچون برده داری ، همسر سوزی و … را آدمیان رها نموده اند ، خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد . ارد بزرگ


آنانیکه خویی جانور گونه دارند و تنها در پی زدودن گرفتاریهای خویشتن خویش هستند بزهکاران روزگارند. باید گفت نشانه آنها بر گیتی هم تراز ریگ کوچکی در کرانه دریای آدمیان نیز نخواهد بود . ارد بزرگ


بی پایبندی به نظم در گیتی ، ویژگی آدمهای گوشه گیر است که عشق و احساس را سپر دیدگاههای نادرست خود می کنند. ارد بزرگ


نرمش و سازگاری با گیتی از هر کمین دلهره آوری ، رهایی مان خواهد بخشید . ارد بزرگ


گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است . ارد بزرگ


ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است . ارد بزرگ


بکار گیری آشنایان در یک گردونه کاری برآیندی جز سرنگونی زود هنگام سرپرست آن گردونه را به دنبال نخواهد داشت . ارد بزرگ


شباهنگام برای خانواده و نزدیکانت نامه بنویس و در روز برای اربابان و سرپرستان . ارد بزرگ

 

برای شناخت آدمیان ، بجای کنکاش در اندیشه تک تک آنها ، بدنبال شناخت پیشوای انگاره و خرد آنها باشید . ارد بزرگ


کشوری که دارای پیشوایی بی باک است همه مردمش قهرمان و دلیر می شوند . ارد بزرگ


پوزش خواستن از پس اشتباه ، زیباست حتی اگر از یک کودک باشد. ارد بزرگ


رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم . ارد بزرگ


هرگز به کودکانتان نگویید پیشه آینده اش چه باشد همواره به او ادب و ستایش به دیگران را آموزش دهید چون با داشتن این ویژگیها همیشه او نگار مردم و شما در نیکبختی خواهید بود و اگر اینگونه نباشد هیچ پیشه ای نمی تواند به او و شما بزرگواری بخشد . ارد بزرگ


کسی که همسر و کودک خویش را رها می کند ، در پی خفت ابدیست . ارد بزرگ

 

کودکی که گناه خویش را بدون پرسش ما به گردن می گیرد در حال گذراندن نخستین گام های قهرمانی است . ارد بزرگ

 

اهل سیاست پاسخگو هستند ! البته تنها به پرسشهایی که دوست دارند ! . ارد بزرگ


مهم ترین رازهای نهان سیاست بازان ، چیزی جز پیگری اندیشه مردم کوچه و بازار نیست . ارد بزرگ


آدمهای پلیدی هستند که با زمان سنجی مناسب ، از نگرانی های همگانی بهره می برند و خود را یک شبه رهایی بخش مردم می خوانند . ارد بزرگ


کوشش های سیاسی برای جوانان ، مردابی مرگبار است . ارد بزرگ


چو گرمای تن مردان و زنان کهن به آسمان پر کشید با یاد خویش اندیشه هواخواهان خود را گرما دهند . ارد بزرگ


مردان و زنان کهن در راه رسیدن به هدف ، یک آن هم نمی ایستند . ارد بزرگ


نگاه مردان کهن ایستا نیست آنها دورانهای آینده را نیز به خوبی می بینند . ارد بزرگ


دودمان بی نیا و مرد کهن ، به هزار آیین اهریمنی گردانده می شود . ارد بزرگ


اگر نتوانیم به تبار خویش سامانی درست دهیم ، مانند این است که در خانه ایی بی دیوار زندگی می کنیم . ارد بزرگ


برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگان را بارور می سازند . ارد بزرگ


برآزندگان سپاه یاران خویش را تنها در آمدگان و زندگان نمی بینند . ارد بزرگ


برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آیندگان است . ارد بزرگ


برآزندگان به گفتار سخیف و کم ارزش زندگی خویش را تباه نمی سازند . ارد بزرگ


برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . ارد بزرگ


برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاریخ کشورخویشند سخن آنان جز آهنگ خیزش و رشد نیست . ارد بزرگ


برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می کشاند . ارد بزرگ


برآزندگان بدنبال دگرگونی و رستاخیزند ، رشد در کمینگاه راه های نارفته است . ارد بزرگ


برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید . ارد بزرگ


دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها . ارد بزرگ


کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ


برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. ارد بزرگ


پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است. ارد بزرگ


کجاست سینه کش کوهستان سرد و بلندی که گامهای برآزندگان را بر تن خویش به یادگار نداشته باشد ؟ . ارد بزرگ


برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟... ارد بزرگ


ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بر بستر خویش دارد . ارد بزرگ


میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است . ارد بزرگ


چه فریست زندگی را آنگاه که : برآزندگان را نشناسی ؟ و در خود بپیچی ؟ . ارد بزرگ

 

سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند . ارد بزرگ


اسطوره ها زاینده اند ! آنان برای فرزندان سرزمین خویش همواره امید به ارمغان می آورند . ارد بزرگ


هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید . ارد بزرگ


تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند . ارد بزرگ


مادر و پدر ، زندگیشان را با فروتنی به فرزند می بخشند . ارد بزرگ


این دیدگاه اشتباست که بپنداریم مرد توانا ، فرزندی همچون خود خواهد داشت . ارد بزرگ


فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است . ارد بزرگ


فرمانروای بزرگ مردم خویش را در هیچ کجای دنیا از یاد نمی برد و همیشه پناه آنان است . ارد بزرگ


فرمانروا اندیشه خویش را درگیر رخدادهای کوچک نمی کند . ارد بزرگ


سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است . ارد بزرگ


سردمداران ناشایست ترسشان از ناکارآمدیشان نیست ، دوری از فرمانروایی آنها را می ترساند ! . ارد بزرگ


سردمداران برای آنکه به توفان مردم گرفتار نشوند باید با امواج دریای آدمیان هماهنگ گردند .مهار دریا غیر ممکن است کسانی که فکر می کنند مردم را با امکانات خود مهار کرده اند دیر یا زود گم می شوند . ارد بزرگ


فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند . ارد بزرگ


بیچاره مردمی که فرمانروایانش رایزن ! ، و رایزنانشان فرمانروا هستند . ارد بزرگ


مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! . ارد بزرگ


فرمانروای دانا می داند ، هیچ ندای با کُشتن خفه نمی شود . ارد بزرگ


فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد . ارد بزرگ


خواست فرمانروا باید هم آهنگ با مردم باشد پیشداری او به نابودی اش می انجامد . ارد بزرگ


فرمانروای اندرزگو شایسته فرمانروای نیست تنها آنانی شایسته اند که اهل کارند . ارد بزرگ


همواره سودجویان خود را نگهبانان راستین فرمانروا می دانند . حال آنکه فرمانروای پاکزاد ، به شمار مردم خویش پاسبان دارد . ارد بزرگ


وقتی دیوانسالاران از نزدیکان فرمانروایان شدند دیگر امیدی به رشد کشور نیست . ارد بزرگ


بیچاره مردمی که فرمانروایانشان ، شاگردان رسانه ها باشند . ارد بزرگ


فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ


فرمانروای شایسته به فکر انتقام از مردم خویش نیست . ارد بزرگ


فرمانروایان هیچگاه نباید از بار کاری که بر دوش گرفته اند شانه خالی کنند اگر هم اشتباهی رخ نموده با دلیری آن را بازگویند . ارد بزرگ


فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران را بگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد . ارد بزرگ


فرمانروا در برکناری کارمند نابکار زمانی را نباید از دست دهد چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن او را نیز خواهد گرفت . ارد بزرگ


به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ


بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکارامدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند . ارد بزرگ


فرمانروایان بی خرد ، مردم را شاگرد خویش می پندارند . ارد بزرگ


پادشاهی که مردمش از او فروتر بنشینند در فزونی و برتری نیست او در ته چاه کبر و خود بینی فرو افتاده است . ارد بزرگ


یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است . ارد بزرگ


میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود . ارد بزرگ

 

انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! . ارد بزرگ


امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است . ارد بزرگ


انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست . ارد بزرگ


انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک است . ارد بزرگ


کشوری که گروه های هدفمند سیاسی ندارد انتخابات هر روز بیشتر به پستی می گراید . ارد بزرگ


دیوان سالاران بر این باور نباشند که انتخابات حقی است که آنها به مردم می دهند ! .ارد بزرگ


انتخابات نیاز به هنجاری خردمندانه دارد خردی که باور همه نخبگان آزاد اندیش کشور باشد . ارد بزرگ


انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده آدمیان برای درمان ناراستی هاست . ارد بزرگ


کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند . ارد بزرگ


آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند . ارد بزرگ


دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ، به کالبد بی جانی ماند که خوراک جانوران دیگر شود . ارد بزرگ


از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید . ارد بزرگ


گِره های که به هزار نامه دادگستری باز نمی شود ، به یک نگاه و یا ندای ریش سفیدی گشاده می گردد . ارد بزرگ


اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار است . ارد بزرگ


ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به دارایی و اندوخته . ارد بزرگ


ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ، گذشته ای کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ، به هزار گونه ، تفسیر می شود . ارد بزرگ


آنانکه تیشه به ریشه بزرگان و ریش سفیدان می زنند خود و فرزندانشان را بی پناه خواهند ساخت . ارد بزرگ

 

تبار بی ریش سفید ، همچون خانه بی سقف است . ارد بزرگ


نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج دارایی آنها . ارد بزرگ


بزرگواری ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید . ارد بزرگ

 

راهی را که در زندگی برگزیده ایم می تواند برآیند بازخورد کنش دیگران ، با ما باشد . پرسش آن که :آیا ماخویشتن خویشتنیم ؟
و آیا همواره باید پاسخگوی برخوردهای بد دیگران باشیم ؟
این پرسش ها را که پاسخ گفتیم ! آزادی در ما بارور می شود .
وپس از آن ، آرمانی بزرگ همچون عشق به میهن در چشمه وجودمان جاری می گردد .
ارد بزرگ


ابلهان در سرزمین های کوچک همواره سنگ کشورهای بزرگ را به سینه می زنند و هم میهنان خویش را تشویق به بخشش میهن و ناموس خود می کنند . ارد بزرگ


آنهایی که از زادگاه خود می روند تا رشد کنند با سپری شدن روزگار می فهمند بزرگترین گنج زندگی را از دست داده اند و آن زادگاه و میهن است . ارد بزرگ


صوفی مسلکان برای آنکه افکار اهریمنی خویش را گسترش دهند می گویند نیاز را باید از بین برد چون نیاز سبب دگرگونی می گردد و دگرگونی از دیدگاه آنان رنج آور است ! حال آنکه هدف آدمی از زیستن پیشرفت و درک زوایای پنهان دانش است .
بجای گوشه نشینی و خرده گیری باید با ابزار دانش سبب رشد میهن شد و امنیت را برای خود و آیندگان بدست آورد . ارد بزرگ


میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر . ارد بزرگ


میهن دوستی ، دسته و گروه نمی خواهد ! این خواستی است همه گیر ، که اگر جز این باشد باید در شگفت بود . ارد بزرگ


ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند . ارد بزرگ


میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است .ارد بزرگ


آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد . ارد بزرگ


سرپرستانی که از ارزش سربازی می کاهند ، و پدر و مادرانی که ، پیشدار میهنداری فرزندان خویش می شوند ، به کشورشان پشت کرده اند . ارد بزرگ


برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. ارد بزرگ


آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد . ارد بزرگ


میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست . ارد بزرگ


از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس . ارد بزرگ

 

ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود . ارد بزرگ .


کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند . ارد بزرگ


نادر شاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود . ارد بزرگ .


بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی ، میهن پرستی او بود . ارد بزرگ

 

پیران جهان دیده همواره جوانان را به خروش و بیداری فرا می خوانند و بیماران پیوسته از پایان هر خروشی دم می زنند این کار ! صوفی منشانی خموش ، روانه میدان زندگی می کند . ارد بزرگ


نیرنگ پیران بدنهاد ، تنها با مرگ به پایان می رسد . ارد بزرگ


جوانان ! زندگی خردمندانه می خواهند ، کهنسالان باید آگاهی بخش اندیشه های آنان باشند نه بازیگران زندگی آنان . ارد بزرگ


پیران آزاده آنانیند که از آموزش دودمان امروز کوتاهی نمی کنند و هر آنچه در اندیشه دارند را هدیه می کنند . ارد بزرگ


پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها . ارد بزرگ


پیران جهان دیده برای گفتگو با جوانان مانع تراشی نمی کنند . ارد بزرگ

 

برای نابودی دشمن اندیشه خود ، بیاموز و پژوهش کن ! و برای گریز از دشمن مال و زندگیت به هنجارهای قانونی پناه ببر و دوری پیشه کن . ارد بزرگ


اگر می خواهی کسی را بزرگ کنی ، پیوسته از او به دشمنی یاد کن . ارد بزرگ


دشمنی به آدمی این زمان را می دهد که تواناییهای خویش را باز شناسد . ارد بزرگ



دشمن ! دشمن است ، فریب زبان چرب دشمن را مخور . ارد بزرگ

 

تندرستی پاداش نیک زیستی ست . ارد بزرگ


تندرستی پرشگاه روان بیدار است برای گشودن دروازه های پیروزی . ارد بزرگ


اندوخته ای با ارزشتر از تندرستی ، نمی شناسم . ارد بزرگ


 با ترشرویی به میان مردم رفتن ، تنها از بیماران ساخته است . ارد بزرگ


ادب نمایه آغازین خرد است . ارد بزرگ


آدم با ادب دروازه دلها را همیشه گشوده می بیند . ارد بزرگ


ادب با پول ، دانش و آموزش بدست نمی آید ادب دارای ریشه است ریشه ایی به بلندای تاریخ . ارد بزرگ


دانه ادب در درون ما همانند گیاهی رشد می کند روشن بینی ، آب رشد آن است و خورشید ، دوستان و همدلان . ارد بزرگ


خواست ادب آن نیست که هر چه ما می خواهیم دیگران بگویند ، ادب آنست که ببینیم آیا کسان دیگر در جایگاه خویشند ؟ و حال ما در کجاییم ؟ ارد بزرگ


برای آنکه کسی را با ادب بنامیم و یا وارون براین ، باید کمی درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت . ارد بزرگ


مردم آدمهای بردبار را با ادب می دانند حال آنکه بردباری سنجشی درست نیست ! باید ادب آدمها را در آزمون ها سنجید و نه در سکوتها ... ارد بزرگ


ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی ! ارد بزرگ


به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . ارد بزرگ


بارش باران تپش زندگی و مهربانی است . ارد بزرگ



خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند . ارد بزرگ



نم نم باران ، سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا می کند ، خرد هم ناگهان پدید نمی آید زمانی بس دراز می خواهد و روانی تشنه باران . ارد بزرگ

 

بارش باران از پستان گیتی ، فرزندان را در دل خاک جانی می دهد و زندگی را هویدا می کند و چه نیک مردان و زنانی که می بارند برای شکوفا شدن بستر آیندگان . ارد بزرگ


باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند . ارد بزرگ


روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرافرازی پرداخت . ارد بزرگ


خارهای کوچک زخم به جان نمی زنند ، بلکه با او می آمیزد برای روزهای سختر . ارد بزرگ
بازده روزهای سخت ، بسیار بیشتر از دوران سرخوشی ست . ارد بزرگ


روزهای سخت گامهای آینده ما را استوارتر و تندتر می کند . ارد بزرگ


جنگ با روزهای سخت است که ما را پولادین می سازد . ارد بزرگ


بخشنده از دست نمی دهد او همواره در حال بدست آوردن است . ارد بزرگ


بخشندگی ، داشته است نه تباه شده . ارد بزرگ


اگر آدمیان می دانستند بخشندگی چه داشته بزرگیست هیچ گاه از آن دوری نمی گزیدند . ارد بزرگ


بخشندگان فرمانروایان بی تاج و تخت میانه مردمند . ارد بزرگ


مردم همواره گوش به ندای بخشندگان دارند . ارد بزرگ


برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از آز وجود خویش بگذری . ارد بزرگ

 

اگر پی به شکوه و گستره خرد خویش ببریم هیچ گاه به گردن کشی روی نمی آوریم . ارد بزرگ


گردن کشی آدمیان ، ریشه در ریزی و خردی میدان اندیشه آنان دارد . ارد بزرگ


چه بسیار گردن کشانی که به آنی دچار زبونی شدند . ارد بزرگ



گردن فرازان به خرد روی آوردند و گردن کشان به نابخردی . ارد بزرگ



گردن کشان خیلی زود برده آدمهای بد کردار می گردند . ارد بزرگ

 

آنانکه از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند . ارد بزرگ



پرداختن به ریشه ها ، کار ریش سفیدان و اهل دانش است . ارد بزرگ


ریشه آدم های سست بنیاد همانند درختان ریشه در مرداب ، لرزان است . ارد بزرگ


وارون بر رشد و شکوه دانش آدمی ، ریشه ادب و منش آدمها ، از دوران دیرین تا کنون بسیار اندک دگرگون شده است . ادب تازیان ، مردم افرنگ و یا خاور نشینان کمترین دگرگونی را در خود داشته است . آنچه دگرگون شده دانش و خرد است . اما ریشه همان دردهای دیرین خویش را بر پشت دارد . ارد بزرگ


آدمها میوه های درختانی هستند که ریشه ای از دیرینه دارند . ارد بزرگ

 

کلید رازهای بزرگ ، در ژرفای کمی نیست . ارد بزرگ


هر چه بلند پروازتر باشیم به رازهای کمتری بر می خوریم . ارد بزرگ


آدمهای کوچک ، رازهایشان هم کوچک است . ارد بزرگ


با آدمهایی که همیشه از شما می خواهند حرفاهایشان را به این و آن نگویید کمتر گفتگو کنید . ارد بزرگ


هر حرفی راز نیست ، اگر سخنی را راز می دانید آن را به کسی نگویید و اگر گفتید دیگر نگویید این را به کسی نگو ! چرا که خود شما توان نگهداری آن را نداشته اید چه برسد به شنونده سخن شما . ارد بزرگ همسران ، اگر رازهای زندگی خویش را بیرون نبرند خیلی کمتر به غم جدایی گرفتار آیند . ارد بزرگ

 

رایزنی نباید سودی روشنی در راهی که نشان می دهد داشته باشد . ارد بزرگ


رایزنی که دوستان فراوان دارد تکیه گاه مناسبی نیست او گرفتار است و اندیشه اش آزاد نیست . ارد بزرگ


رایزنی که کار ، اجرایی می کند ، قابل اعتماد نیست . ارد بزرگ


رایزن کسی است که می تواند از درون پیچیده ترین مشکلات ، ساده ترین و بهترین راهها را بیابد . ارد بزرگ


سخت ترین کارها ، یافتن رایزن است چرا که رایزنهای بزرگ دور از دیدگان مردم ، در اندیشه های دور در حال پروازند . ارد بزرگ

 

بی گمان اولین باژ ، آخرین باژ نخواهد بود . ارد بزرگ



آنکه باژ می گیرد زندگیش بسیار کوتاه است . ارد بزرگ



اگر باژ دادی ایمین مباش ! که این درد را درمانی دگر است. ارد بزرگ



اگر هنجار ها و کارآگان سست باشند همان بهتر که باژ را بدهی . ارد بزرگ



هیچ هنجاری نمی تواند فراتر از جان بی گناهی باشد چه باژ باشد و چه غیر آن . ارد بزرگ

 

سامانه همه گير هستي با آنکه يکنواخت پنداشته مي شود ولي رو به پويش و پيشرفت است . گردش آرام هستي نبايد ما را فريب دهد ، ما بخشي از يک برنامه بزرگ و پيشخواسته در کيهان هستيم  که پيشرفت را در نهاد خود دارد .  ارد بزرگ

 

پوزش خواستن از پس اشتباه ، زيباست حتي اگر از يک کودک باشد. ارد بزرگ

 

در هنگام توانايي اگر بستانکاري ديگران را ندهي ، بويژه هنگامي که او درمانده باشد ، فر و جايگاه خويش را براي هميشه از دست مي دهي . ارد بزرگ

 

هميشه بين خود و همسرت بازه اي را نگاهدار تا به خواري گرفتار نشوي . ارد بزرگ

 

ميهماني هاي فراوان  از ارزش آدمي مي کاهد ، مگر ديدار پدر و مادر . ارد بزرگ

 

خويشتن و مردم را هنگامي مي شناسي ، که تنها شوي . ارد بزرگ

 

خوارترين کارفرما کسي است که با ندادن و يا کم کردن دستمزد زير دست فرمانروايي مي کند . ارد بزرگ

 

بخشيدن تخت و اورنگ به خويشاوندان ، از زبوني است . ارد بزرگ

 

دارايي برآزندگان ، دلي سرشار از اميد است به پهنه و گستره آسمانها . ارد بزرگ

 

بهترين آموزگار استاد ، شاگرد اوست . ارد بزرگ

 

اگر مي خواهي بزرگ شوي ، از کردار نيک ديگران فراوان ياد کن . ارد بزرگ

 

هرگز به کودکانتان نگوييد پيشه آينده اش چه باشد همواره به او ادب و ستايش به ديگران را آموزش دهيد چون با داشتن اين ويژگيها هميشه او نگار مردم و شما در نيکبختي خواهيد بود و اگر اينگونه نباشد هيچ پيشه اي نمي تواند به او و شما بزرگواري بخشد . ارد بزرگ

 

هيچ گاه براي آغاز دير نيست ، همين بس که به خود بگويم اين بار کار نا تمام را ، پايان مي دهم . ارد بزرگ

 

ميان گام نخست و آرمان بازه اي نيست ، آنچه داريم  اندازه نيروي کنوني ماست . ارد بزرگ

 

در پشت هيچ در بسته اي ننشينيد  تا روزي باز شود . راه کار ديگري جستجو کنيد  و اگر نيافتيد همان در را بشکنيد . ارد بزرگ

 

بيچاره مردمي که فرمانروايانشان ، شاگردان رسانه ها باشند . ارد بزرگ

 

فرودستان ، در بهترين هنگامه هم ، بهانه هاي فراوان ، براي انجام ندادن کار هاي خويش دارند . ارد بزرگ

 

هيچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان هاي خويش بترس . ارد بزرگ

 

رايزني با خردمندان ، پيروزي در پي دارد . ارد بزرگ

 

ه کوهستان مي نگرم ، درونم سرشار از نيرو مي شود کوهها سر فرود مي آورند ، و مي گويند : باز ما را درخواهي نورد . ارد بزرگ

 

سردمداران ناشايست ترسشان از ناکارآمديشان نيست ، دوري از فرمانروايي آنها را مي ترساند ! .ارد بزرگ

 

اميدوار مباش ديگران همراهيت کنند ، تنها به درمان دردهاي روزگار خويش بيانديش .  ارد بزرگ

 

مردمان توانمند در ميان جشن و بزم  نيستند . آنها در هر دم به آرماني بزرگتر مي انديشند  و براي رسيدن به آن  در حال پيکارند . ارد بزرگ

 

مستمند کسي است ، که دشواري و سختي نديده باشد . ارد بزرگ

 

قهرمان هاي آدمهاي کوچک ، همانند آنها زود گذرند . ارد بزرگ

 

نامداري بي نيک نامي ، به پشيزي نمي ارزد . ارد بزرگ

 

دوستي که نوميدنامه مي خواند ، هميشه سوار تو  و پيشدار دورخيزهاي بلندت خواهد شد . ارد بزرگ

 

آن که پند پذير نيست ، در حال افتادن در چاله سستي و زبوني است . ارد بزرگ

 

دست استاد خويش را ببوس ، چون او هم پدر است هم پرورنده خرد . ارد بزرگ

 

با ترشرويي به ميان مردم رفتن ، تنها از بيماران ساخته است .  ارد بزرگ

 

ر و پدر ، زندگيشان را با فروتني به فرزند مي بخشند .  ارد بزرگ


فرومايگان پس از پيروزي ، همآورد شکست خورده  خويش را به ريشخند مي گيرند . ارد بزرگ


اگر دشمنت با روي خوش نزديکت شد ، در برابرش خموش باش و تنهايش بگذار . ارد بزرگ


دل کيهان را اگر بگشاييم اين سخن را خواهيم شنيد " هر کنشي واکنشي را در پي دارد " پس بر اين باور باشيد ! همه کردار ما چه خوب و چه زشت ، بي بازگشت نخواهد بود . ارد بزرگ

 

همواره تنهايي ، توانايي به بار مي آورد .  ارد بزرگ

 

براي پرش هاي بلند ، گاهي نياز است چند گامي پس رويم . ارد بزرگ

 

آموزگار مي تواند با رفتار و گفتارش کشوري را دگرگون سازد . ارد بزرگ


پيامد دانايي ، پذيرفتن بار ساماندهي ديگران است .  ارد بزرگ


هنرمندان ناب ، هر روز در برابر ديدگان مردم نيستند . ارد بزرگ


نيرنگ پيران بدنهاد ، تنها با مرگ به پايان مي رسد . ارد بزرگ


نمي توان اميد داشت ، آدم هاي کوچک رازهاي بزرگ را نگاه دارند. ارد بزرگ

 

آنکه به خرد توانا شد ، ترس برايش نامفهوم است . ارد بزرگ

 

کين خواهي از خاندان يک بدکار ، تنها نشان ترس است ، نه نيروي آدمهاي  فرهمند . ارد بزرگ

 

از آه و نفرين بزرگان و ريش سفيدان هر ايلي بايد ترسيد . ارد بزرگ

 

گيتي در جنگ و آوردي بزرگ در گردش است . انديشه و تلاش خردمندان از يک سو و پوزخند اهريمن و روان ديوپيشگان از سوي  ديگر ، معرکه اين جهان گذارا  است . ارد بزرگ

 

چه نشاني از بد انديش بجاست ؟ هيچ . ارد بزرگ

 

در برف ، سپيدي پيداست . آيا تن به آن مي دهي ؟ بسياري با نماي سپيد نزديک مي شوند که در ژرفناي خود نيستي بهمراه دارند .  ارد بزرگ


اندرز پيران ، بيشتر زمان ها مملو از خون و درد است که بدبختانه جوان از فهم آن ناتوان است . ارد بزرگ


دودمان بي نيا و مرد کهن ، به هزار آيين اهريمني گردانده مي شود . ارد بزرگ

 

روز هاي خوش براي کژانديش بسيار کوتاه و روز کيفر بسيار دراز . ارد بزرگ

 

گِره هاي که به هزار نامه دادگستري باز نمي شود ، به يک نگاه و يا نداي ريش سفيدي گشاده مي گردد . ارد بزرگ

 

هر آنکه خردمندتر است  اهريمن بيشتر به او حمله مي کند . در ميدان جنگ و آورد او هزاران فتنه و افسون کشته شده را خواهي ديد . ارد بزرگ

 

اگر نتوانيم به تبار خويش ساماني درست دهيم ، مانند اين است که در خانه ايي بي ديوار زندگي مي کنيم  . ارد بزرگ

 

ميوه کشتن ، کشته شدن است . ارد بزرگ

 

انديشه و سخن ريش سفيدان برآيند بردباري ، مردمداري و سرد و گرم چشيدگي روزگار است .  ارد بزرگ


غروب جان آدمي ، سپيده دمي به جهان ديگر است . ارد بزرگ

 

مهم ترين رازهاي نهان سياست بازان ، چيزي جز پيگري انديشه مردم کوچه و بازار نيست . ارد بزرگ

 

ريش سفيد داراترين به انديشه است نه به دارايي و اندوخته . ارد بزرگ

 

آنکه راستي نپويد گرفتار آميزش با اهريمن است ، فرزند اين آميزش فتنه است و شورش . ارد بزرگ

 

دانش امروز  فر بسياري در پي داشته ، اما  نيروي جاري سازي آرامش به روان ما را ندارد . امنيت را  بزرگان خردمند به ما مي بخشند .  ارد بزرگ

 

چو گرماي تن مردان کهن به آسمان پر کشيد با يادشان انديشه هواخواهان خويش را گرما دهند .  ارد بزرگ

 

ريش سفيدان ، زنجير ارتباط نسل ها هستند . و قوم بدون ريش سفيد ، گذشته اي کم رنگ دارد و  آيين هاي به جاي مانده ، به هزار گونه ، تفسير مي شود . ارد بزرگ

 

فرزند نانجيب ، آتش عمر پدر است . ارد بزرگ

 

نانکه تيشه به ريشه بزرگان و ريش سفيدان مي زنند خود و فرزندانشان را بي پناه خواهند ساخت . ارد بزرگ

 

براي نزديکي و همگرايي قوم خويش ، کمک بهم و ستيز با ناداني و ناراستي را پيش گيريد .  ارد بزرگ

 

بي مايگي و بدکاري پاينده نخواهد بود ، گيتي رو به پويندگي و رشد است . با نگاهي به گذشته مي آموزيم  آدميان، اشتباهاتي همچون : برده داري ، همسر سوزي و ... را رها نموده است ،  خردورزي ! آدمي را پاک خواهد کرد .  ارد بزرگ

 

سرپرستاني که از ارزش سربازي مي کاهند ، و پدر و مادراني که ، پيشدار ميهنداري فرزندان خويش مي شوند ، به کشورشان پشت کرده اند  . ارد بزرگ


پشتيباني از داشته ديگران ، پشتيباني از داشته خود ماست . ارد بزرگ

 

هنگامي که مي خواهي وظيفه و بايسته خويش را انجام دهي از کسي فرمان نگير .  ارد بزرگ

 

هماي بخت بر شانه ات نخواهد نشست مگر آنکه شانه اي به گستره و پهناي کوهستان داشته باشي . ارد بزرگ

 

براي رسيدن به کاميابي نبايد از شکست هاي پيشين خيلي ساده بگذريد ، شناخت موشکافانه آنها ، پيشرفت شما را در پي خواهد داشت . ارد بزرگ

 

بدان همواره آنکه براي رسيدن به تو از همه چيزش مي گذرد روزي تنهايت خواهد گذاشت، اين هنجار دردناک زندگي است . ارد بزرگ

 

هيچ گاه عشق به همدم را پاينده مپندار و از روزي که دل مي بندي اين نيرو را نيز در خويش بيافرين که اگر تنهايت گذاشت نشکني و اگر شکستي باز هم ناميد نشو  چرا که آرام جان ديگري در راه است . ارد بزرگ

 


جايگاه ارزيابي و نقد شما بر کارکرد ديگران ، مي تواند آغازگاه نخستين گام شما براي سازندگي باشد . ارد بزرگ

 

آدمهاي بزرگ و انديشمند ، بسيار اشک مي ريزند . ارد بزرگ

 

فرمانروايان بي خرد ، مردم را شاگرد خويش مي پندارند . ارد بزرگ


مينديش که ديگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند .  ارد بزرگ


اگر شناخت زن و مرد نسبت به ويژگي هاي دروني و بيروني يکديگر بيشتر گردد کمتر دچار گسست مي شوند . ارد بزرگ

 

سرآمد اين جهاني شما هر چه بزرگتر باشد سرنوشت زيباتري در برابر شماست . ارد بزرگ

 

هر چه بلند پروازتر باشيد تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهاي روانيتان نيز  . ارد بزرگ

 

برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاريخ کشورخويشند سخن آنان جز آهنگ خزيش و رشد نيست . ارد بزرگ

 

آدمهاي پاک نهاد درهاي وجودشان را پس از ناسپاسي مي بندند نه پيش از آن .  ارد بزرگ

 

يم  آنگونه باشد که ما مي گويم .   ارد بزرگ

 

اگر ديگران را با زيباترين منشها و صفات بخوانيم چيزي از ارزش ما نمي کاهد بلکه او را دلگرم ساخته پيرامونيان ما چه بخواهيم و يا نخواهيم بر انديشه هاي ما اثر خواهند گذاشت .  ارد بزرگ

 

آرمان و انگيزه هويدا ، ويژگي آدم کار آمد است .  ارد بزرگ

 

آنکه درست سخن نمي گويد داناترين هم که باشد همگان بي سوادش مي پندارند . ارد بزرگ

 

هيچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنيد . ارد بزرگ

 

فرمانروا با انديشه وزيران توانمند خويش فرمانروايي مي کند . ارد بزرگ

 

پرسش روشن شاگرد از پاسخ استاد ارزشمندتر است . ارد بزرگ

 

همه آدميان به شيوه هاي گوناگون سختي هاي روزگار را مي چشند . ارد بزرگ

 

ارزش استاد را دانستن هنر نيست ، بلکه بايستگي و وظيفه است . ارد بزرگ


آنکه پرسشهاي پراکنده در وادي هاي گوناگون را همزمان مي پرسد ، تنها مي خواهد زمان و نيروي استاد را تباه کند . ارد بزرگ

 

درون ما با تمام جزئيات ، از نگاه تيزبين اهل خرد پنهان نيست .  ارد بزرگ

 

بکار گيري آشنايان در يک گردونه کاري برآيندي جز سرنگوني زود هنگام سرپرست آن گردونه را به دنبال نخواهد داشت .  ارد بزرگ


ميهن پرستي هنر برآزندگان نيست که آرمان آنان است . ارد بزرگ

 


آهنگ دلپذير ، ريتم و آواي طبيعت است. ارد بزرگ


بي پايبندي به نظم در گيتي  ، ويژگي آدمهاي گوشه گير است که عشق و احساس را سپر ديدگاههاي نادرست خود مي کنند.  ارد بزرگ


هنگام گسست و بريدن از همه چيز ، مي تواني بسياري از نداشته ها را در آغوش کشي . ارد بزرگ


خودبيني ، خواستگاهش درون است که آدمي را شيفته خويش مي سازد و وارون بر اين خواستگاه افتادگي پيرامون ماست ، که همگان را به سوي ما مي کشاند .  ارد بزرگ

 

بدبخت کسي است که نمي تواند ناراستي خويش را درست کند . ارد بزرگ

 

ميان اشک مرد و زن فاصله و بازه اي از آسمان تا زمين است . ارد بزرگ

 

نگاه که شب فرا رسيد و همه پديدگان فرو خُفتند ابردرياها به پا مي خيزند، آيا تو هم بر مي خيزي ؟ ارد بزرگ

 

آنکه نمي تواند از خواب خويش براي قراگيري دانش و آگاهي کم کند توانايي برتري و بزرگي ندارد . ارد بزرگ

 

گيتي همواره در حال زايش است و پويشي آرام در همه گونه هاي آن در حال پيدايش است . ارد بزرگ


بزرگترين نابکاري آن است که بپنداريم براي آنکه برترين باشيم بايد دست به ويرانگري چهره ديگران بزنيم . ارد بزرگ

هر قدر به ديگران احترام بگذاريم ، به ما احترام خواهند گذاشت . ارد بزرگ

 

وزن يک تهمت ، سنگين تر از هزار هزار دشنام است . ارد بزرگ

 

ناداني ، خودخواهي به بار مي آورد . ارد بزرگ

 

هيچ پير جهان ديده اي منکر برآيند زهرآلود ، دارايي حرام در زندگي آدمي نيست . ارد بزرگ

 

تنهايي براي جوان ارزشمند ، و براي پير آزار دهنده است . ارد بزرگ

 

نادان هميشه از آز و فزون خواهي خويش خسته است . ارد بزرگ

 

آسودگي آدمي ، به گنج و دينار نيست که به خرد است و روشن بيني . ارد بزرگ

 

بدانديش هميشه ، کارش گره  مي خورد . ارد بزرگ

 

نيکي برآيند خرد است ، در دل و روان آدمي . ارد بزرگ

 

خاموشي بيشه نبرد ، فريادها در سينه دارد .  ارد بزرگ

 

اهل خرد و فرهنگ هميشه زنده اند . ارد بزرگ


آسيب ديده هميشه درهاي روياهايش کوچک و کوچکتر مي شود ، مگر با اميد که شرايط ما را دگرگون مي سازد . ارد بزرگ


پيران جهان ديده براي گفتگو  مانع تراشي نمي کنند . ارد بزرگ


آغاز هر روز، نو شدني دوباره است ، و زماني براي پويايي بيشتر . ارد بزرگ

 

استخوان بندي فرياد ، پاسخ هزاران ستم بي صداست . ارد بزرگ

 

آنکه مي دزدد ، جز حق خويش چيزي نمي ستاند . اما اين ستاندن نفرين و خواري ابدي در پي دارد . ارد بزرگ

 

هميشه بدنبال سرنوشتي بهتر براي خود باش ، و اگر کسب دانش  آرمانت است هر آنچه در اين مسير رنج ببري ارزشش را دارد . ارد بزرگ

 

جام عمر را جز با مي دلدادگي به خرد و دانش پر مکن . ارد بزرگ

 

مرد دلير بهنگام ستيز و نبرد ، همراهانش را نمي شمارد . ارد بزرگ

 

راز اندوختن خرد ، يکرنگي است و بخشش . ارد بزرگ


سرآمد دشواري و سختي دانايست و دانا چشم خويش را بر  بسياري از زيبايي هاي زود گذر گيتي خواهد بست . ارد بزرگ

 

خواسته مراد از مريد خاموشي و ژرف نگريست ، و خواهش مريد از مراد ، نشان دادن مسير پيشرفت .  ارد بزرگ

 

از سفر کرده ، ارزش سرزمين مادري را بپرس . ارد بزرگ


آنگاه که نمي دانم چه مي گويم ، جز راستي چيزي بر زبانم جاري نيست . ارد بزرگ

 

براي ماندگاري ، رويايي جز پاکي روان نداشته باش . ارد بزرگ

 

ياد اشک و شيفتگي ، آويزه خاموش دلهاست . ارد بزرگ

 

هر پيوستني آگاهي و ميوه اي نو ارمغان مي آورد . ارد بزرگ

 

خودت را بشناس اما به آن مبال  . ارد بزرگ

 

آنکه براي بهروزي آدميان تلاش مي کند و راه درست را نشان مي دهد بارها و بارها مي زيد و تا ياد و سخنش جاريست او زاده مي شود و باز هم . ارد بزرگ

 

راه آشتي را کسي بايد بيابد که خود سبب جدايي شده است .  ارد بزرگ

 

ارزش پيمان شکن ، باندازه کفن هم نيست .  ارد بزرگ

 

نگاه زمينيان ،  تهي است از انوار آسمانيان . ارد بزرگ

 

اگر در بند زندگي روزمره تان شويد نمي توانيد گامي بسوي بهروزي بردارد .  ارد بزرگ

 

نگاه آدمهاي کوچک ، چه زود پر مي شود و لبريز .  ارد بزرگ


بسياري در پيچ وخم  يک راه مانده اند و همواره از خويشتن مي پرسند : ما چرا ناتوان از ادامه راهيم . بدانها بايد گفت مي داني در کجا مانده اي؟ همانجاي که خود را پرمايه دانسته اي. ارد بزرگ


بسياري بخاطر برآيند هنجارهاي دروني اشان بين نماي سپيد  و پاکي در اشتباهند . ارد بزرگ

 

ره آورد سفر در درون آدمي ،  به جز خرد و پيشرفت نيست . ارد بزرگ

 

آنکه در بيراهه قدم بر مي دارد آرمان و هدف خويش را گم کرده است . ارد بزرگ

 

رهايي و آزادي ، برآيند پرستش خرد است و دانايي . ارد بزرگ

 

خستين گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودي بزرگان و ريش سفيدان است و سپس تاراج دارايي آنها . ارد بزرگ

 

آدم خردمند ، تار و پودهاي اصلي زندگي را مي يابد . ارد بزرگ

 

آنکه کارش را دوست ندارد خيلي زود پير مي شود . ارد بزرگ

 

هنر خوراک روان و هنرمند آفريننده آن است . بارگاه هنر  با هيچ جايگاهي درخور ارزيابي نيست . ارد بزرگ

 

شورشهاي آدميان ، با بسامدهاي پر نيروي کيهان خيلي زود به سامانه درست خويش باز مي گردد . ارد بزرگ


سازگاري با زيستگاه و تلاش براي بهتر شدن جايگاه کنوني ويژگي ناب آدمهاي پاک است .  ارد بزرگ


سربازي که مي ترسد ، جان خود و  ديگر سربازان را به خطر مي افکند . ارد بزرگ
همواره آدميان محيط  و چنبره بدي و پليدي را با دانش و انديشه برتر خويش بسته و بسته تر مي سازند . ارد بزرگ


تاراج و شورش هيج گاه بهانه تاراج  و شورش ديگر نيست . ارد بزرگ


جشن هاي بزرگ انگيزه افزايش باروري و پويايي آدميان مي شود . ارد بزرگ

 

خوش نامي بزرگترين فر و افتخار هر آدمي است . ارد بزرگ

 

بسياري از چيزهاي را که مي خواهيم داشته باشيم مي توانيم با نشان دادن توانمندي خويش به آساني بدست آوريم . ارد بزرگ

 

پيش از آنکه با کسي پيماني ببنديد ، دمي درباره توانايي خود در اجراي آن بينديشيد و سپس پاسخ گوييد . ارد بزرگ

 

براي ربودن دل آدميان بايد بر هم پيشي گرفت و اين  زيباترين آورد زندگي است . ارد بزرگ

 

جز ناميدي و افسردگي هيچ بن بستي در زندگي آدمي نيست . ارد بزرگ

 

ديدگاه خوب مردم ، بهترين پشتيبان برگزيدگان است . ارد بزرگ

 

خود را براي پيشرفت مردم ارزاني دار تا مردم پشتيبان تو باشند . ارد بزرگ

 

آنگاه که سنگ خويشتن را به سينه مي زنيد نبايد اميد داشته باشيد همگان فرمانبردار شما باشند . ارد بزرگ

 

خوار نمودن هر آيين و نژادي به کوچک شدن خود ما خواهد انجاميد . ارد بزرگ

 

فزون خواهي براي داشته هاي ما زيانبار است . ارد بزرگ

 

برآزندگان سپاه ياران خويش را تنها در آمدگان و زندگان نمي بينند . ارد بزرگ

 

سختي هاي بزرگ به آدمي نيرويي دو چندان مي بخشد . ارد بزرگ


فرهنگ هاي همريشه ، انگيزه اي توانمند است که موجب همبستگي کشورها در آينده مي گردد . ارد بزرگ

 

اگر براي رسيدن به آرزوهاي خويش زور گويي پيشه کنيم ، پس از چندي کساني را در برابرمان خواهيم ديد که ديگر زورمان بدانها نمي رسد . ارد بزرگ

 

آب و هوا ، بر جهان بيني ، پبوندهاي مردمي و انديشه ما تاثيرگذار است . ارد بزرگ

 

اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آينده اند . ارد بزرگ

 

شالوده و زيربناي گسترش هر کشور ، فرهنگ است . ارد بزرگ

 

با گذشت ، شما چيزي را از دست نمي دهيد بلکه بدست مي آوريد . ارد بزرگ


آنکه به سرنوشت ميهن و مردم سرزمين خويش بي انگيزه است ارزش ياد کردن ندارد . ارد بزرگ

 

شکست هاي زندگي ، درهاي پيروزي را  مي گشايد و خودپسندي درهاي پيروزي را يکي پس از ديگري مي بندد . ارد بزرگ

 

کوشش هاي سياسي براي جوانان ، مردابي مرگبار است . ارد بزرگ

 

آنانکه پژوهش کرده اند تنها کمي به داشته هاي دروني خويش و رازهاي کيهاني آشنا شده اند و اين رويکرد نمي تواند دستاويزي براي کوچک شمردن ديگر کسان گردد چرا که بسياري به اين رازها پي مي برند بي کوچکترين بررسي و پژوهشي، آنها با کار و همچنين نگرش در نمايه هاي هستي به بسياري از ناگفته ها پي مي برند .  ارد بزرگ

 

هيچ دوستي بهتر از تنهايي ، براي اهل انديشه نيست . ارد بزرگ

 

براي آنکه همواره دوستانمان را نگاه داريم بهتر است همواره فاصله و بازه اي ميان خود و آنها داشته باشيم  . ارد بزرگ


جريان هاي آلوده به مرداب خواهند رسيد سخن گفتن از آنها، زندگيمان را تباه مي سازد . ارد بزرگ

 

آرمان ما نبايد موجب نابودي ديگران گردد آرماني ارزشمند است که بهروزي ما و ديگران را در پي داشته باشد . ارد بزرگ

 

ناراستي ها يمان را بپذيريم چرا که بهانه آوردن ،  دو چندان آنها را سنگين مي کند  . ارد بزرگ
جهان همواره در حال دگرگوني و رشد است نبايد اين پويندگي را زشت دانست ،  بايد همراه بود و سهمي از اين رشد را بر عهده داشت . ارد بزرگ

ميهن دوستي ، دسته و گروه نمي خواهد ! اين خواستي است همه گير ، که اگر جز اين باشد بايد در شگفت بود . ارد بزرگ

 

 آزادي باجي به مردم نيست ! چرا که مال و داشته آنهاست. ارد بزرگ

 

ابله ترين آدميان آنانيند که  با مسخره نمودن شايسته گان شاد مي گردند . ارد بزرگ

 

آدمياني اندک ، تنها به هدف مي انديشند  ! و بسيار کسان که هدفشان جز خانه نشين کردن همان گروه و دسته کوچک نيست . ارد بزرگ

 

پيشرفت تنها در سايه آمادگي هميشگي ما بدست مي آيد . ارد بزرگ


بزرگترين اشتباه و چاله زندگي يک زياده خواه  ، در  آنست که پيش از کسب آمادگي لازم  پشت ميز مديريت بنشيند . ارد بزرگ

 

پادشاهي که مردمش از او فروتر بنشينند در فزوني و برتري نيست او در ته چاه کبر و خود بيني فرو افتاده است . ارد بزرگ

 

آنکه بر کردار خويش فرمانروايي کرد و دليرانه بسوي راه هاي نارفته رفت بي گمان آموزگار آيندگان خواهد شد . ارد بزرگ

 

دوستي تنها برآيند نياز ما نيست از خودگذشتگي نخستين پايه دوستي ست . ارد بزرگ

 

ستايش گران ميهن ،  زنان و مردان آزاده اند . ارد بزرگ


انديشمندان را شايد بتوان ناديده گرفت و يا بزور خفه شان نمود ! اما تاريخ ، گواه هزاران سال فرياد رساي آنان بوده و هست . ارد بزرگ

 
هيچ گاه از راستي و درستي خويش آزرده مباش چون هميشه در انتهاي هر داستان تو برنده ايي ! . ارد بزرگ

 

با فريب شايد بتوان چيزي بدست آورد اما در نهايت همان دستاورد مايه تباهي خواهد بود . ارد بزرگ

 

نخستين گام در راه پيروزي ، آموختن ادب است و نکو داشت ديگران . ارد بزرگ

 

اسطوره ها زاينده اند ! آنان براي فرزندان سرزمين خويش همواره اميد به ارمغان مي آورند . ارد بزرگ

 

توان آدميان را، با آرزوهايشان مي شود سنجيد. ارد بزرگ


آنکه برنامه ها را از پايان به آغاز ، مورد گفتگو و ارزيابي قرار مي دهد بر راستي در حال سرپوش گذاري بر روي چيزي است . ارد بزرگ


گفتگو با آدميان ترسو ، خواري بدنبال دارد. ارد بزرگ

 

آدمي مي تواند بارها و بارها به شيوه هاي گوناگون قهرمان شود . ارد بزرگ


انديشه همه گير مردمي هميشگي نيست زيرا همواره دستخوش دگرگوني بدست جوانان پس از خود است ورود جوانان به آرامي ، آرمانهاي نو  پديد مي آورد ، و اگر آرمان گذشتگان نتواند خود را بازسازي کند ناگريز  نابود مي گردد . ارد بزرگ

 

برآزندگان به گفتار سخيف و کم ارزش زندگي خويش را تباه نمي سازند . ارد بزرگ

 

دوستان فراوان نشان دهنده کاميابي در زندگي نيست ، بلکه نشان نابودي زمان ، به گونه اي گسترده است. ارد بزرگ

 

اگر دست تقدير و سرنوشت را فراموش کنيم  پس از پيشرفت نيز افسرده و رنجور خواهيم شد . ارد بزرگ

 
آنکه پياپي  سخنتان را مي برد ، دلخوش به شنيدن سخن شما نيست . ارد بزرگ


مرداني که بيشتر از جايگاه و هنجار زنان پشتيباني مي کنند خود بيشتر از ديگران به نهاد زن مي تازند . ارد بزرگ


خنده فراوان و بلند و پيگير ، نفير فرا رسيدن هنگامه رنج و سختي است.  ارد بزرگ

 

باش ، و اگر درشب و سياهي  آغاز شد از اميد در خود چراغي بيافروز که پگاه خوشبختي نزديک است. ارد بزرگ

 

گاهي تنها راه درمان روانهاي پريشان ، فراموشي است.  ارد بزرگ



اهل خرد ، پيشتاز روزگار خويش اند . ارد بزرگ

 

نقد و ارزيابي بي کينه ، پاداشي است که ارزش آن را بايد دانست .  ارد بزرگ



مردمان توانمند  در خواب نيز ، رهسپار جاده پيشرفتند .  ارد بزرگ



برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آيندگان است . ارد بزرگ

 

آنکه  ديگران را ابزار  پرش خويش مي سازد ، تنها خواهد ماند .  ارد بزرگ

 

بزرگترين کارخانه نابودي توانمنديها ، آيين آموزشي نادرست است. ارد بزرگ

 

هم رنگ ديگر کسان شدن ، باور هيچ کدام از بزرگان نبوده است .  ارد بزرگ


دشمني و پادورزي ، به آدم خردمند انگيزه زندگي مي دهد .  ارد بزرگ

 

آدم بي مايه ، همه افراد را ابزار رسيدن به خواسته هاي خويش مي سازد . ارد بزرگ

 

آدم هاي بزرگ به خوشي هاي کوتاه هنگام تن نمي دهند .  ارد بزرگ

 

براي پويايي و پيشرفت ، گام نخست از پشت درهاي بسته برداشته مي شود .  ارد بزرگ

 

جايي که شمشير است آرامش نيست .  ارد بزرگ

 

ريشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدير ناتوان است .  ارد بزرگ

 

اگر به سخني که گفته ايد با تمام وجود پايبند هستيد، ديگر نيازي نيست براي آن پوزش بخواهيد .  ارد بزرگ

 

نرمدلي و نرمش منش آدمي است و سنگدلي و سختسري منش اهريمن.  ارد بزرگ


گفتگو با خردمندان و دانشوران ، پاداشي کمياب است . ارد بزرگ

 

فرمانرواياني که يک شبه داراي توان مي شوند ،  با تلنگري فرو مي ريزند . ارد بزرگ

 

انديشه و انگاره اي که نتواند آينده اي زيبا را مژده دهد ناتوان و بيمار است . ارد بزرگ

 

کارمندان نابکار ، از دزدان و آشوبگران بيشتر به کشور آسيب مي رسانند.  ارد بزرگ

 
دشمن ابزار نابود ساختن آدمي را ، در  درون سراي او جست و جو مي کند . ارد بزرگ


اگر مي خواهي دوستيت پا برجا بماند هيچ گاه با دوستت شريک مشو . ارد بزرگ


آدم خودباور ، هيچ گاه براي رسيدن به ماديات ، ارزشهاي آدمي را زير پا نمي گذارد . ارد بزرگ


آزمودگي آدمها ، از زر هم با ارزشتر است . ارد بزرگ


پيران فريبکار، آتش زندگي جوانانند . ارد بزرگ


هنرمند و نويسنده  مزدور ، از هر کشنده اي زيانبارتر است . ارد بزرگ


بزرگواري ، بي مهر و دوستي بدست نمي آيد . ارد بزرگ

 

اگر جانت در خطر بود بجاي پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاري خويش آگاه سازي . ارد بزرگ


آدمهاي آرمانگرا هنگاميکه به نادرست بودن آرزويي پي مي برند بر ادامه آن پافشاري نمي کنند .  ارد بزرگ

 



:: موضوعات مرتبط: سخنان زیبای ارد بزرگ , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبا , افلاطون , سخنان افلاطون , سخنان زیبای افلاطون , سخنان سنگین , سخنان عمیق , سخنان جالب , دنیای زندگی نامه , , سخنان زیبای بزرگان , سخنان ارد بزرگ , سخنان سنگین , سخنان مفهومی ,
تاریخ : چهار شنبه 29 مرداد 1393
بازدید : 1092
نویسنده : شیخ پاسکال

آنچه شايسته نيست به آرزو مخواه،و بدان كه انتقام  خدا از بنده، به خشمِ بي رحمانه و بي حرمتي و سرزنش نبـُود،بلكه به متحول كردن و ادب كردن از فرط  عشق باشد. افلاطون

 

در جهان یگانه مایه نیكبختی انسان محبت است. افلاطون

 

نیرومند ترین مردم كسی است كه بر خشم خود غلبه كند. افلاطون

 

زینت انسان به سه چیز است علم ،محبت ،آزادی. افلاطون

 

عوام ثروتمندان را محترم می دانند و خواص دانشمندان را. افلاطون

 

به عقیده من تنها موضو عی كه شایسته است مغز انسان را نگران بدارد آینده فرزندان اوست و اندیشه این موضوع كه چه كار كند تا فرزندان او خوشبخت شوند ؟افلاطون

 

كسی كه در ایام موفقیت و خوشی تو را ثنا گوید با آنچه در تو نیست ، البته در روز ناسازی و اقتراق هم از دروغ و بهتان در حق تو دریغ نخواهد كرد. افلاطون

 

سزاوار است مرد عاقل هنگام تناول لذائذ یاد اورد تلخی دوا را و زیاد نخورد. افلاطون

 

آنان كه می خواهند خوب زندگی كنند باید به حقیقت نزدیك بشوند زیرا پس از نیل به مقام حقیقت یابی است كه دست از غم و اندوه دنیا دست بر می دارند. افلاطون

 

درغگو از دروغگوی دیگر در حذر است . افلاطون

 

با دوست طوری رفتار كن كه به حاكم محتاج نشوی وبا دشمن طوری معامله نما كه اگر كار به محاكمه كشید ظفر تو را باشد. افلاطون

 

از نزدیكی به كسی كه قادر به حفظ اسرار و رموز خود نیست پرهیز نما. افلاطون

 

رقت به سه كس واجب است :

1-عاقلی كه حكم جاهلی بر او روان باشد .

2-قویی كه گرفتار ضعیفی گردد.

3-كریمی كه محتاج لئیمی باشدافلاطون

 

بي صبري انسان را از هيچ رنجي نمي رهاند، بلكه درد جديدي براي از پا درآوردن شخص بوجود مي آورد. افلاطون

 

از خدا چيزي مخواه كه نفعِ آن منقطع (مقطعي) بـُود،و يقين داشته باش كه همه ي مواهب از حضرت  اوست،و از او نعمت هاي باقي (نعمتهايي كه مثل  انرژي پايستگي دارند!)،و فوايدي كه از تو مفارقت(جدايي) نتواند كرد، التماس كن.افلاطون

 

معبود  خويش را بشناس و حقِ او را نگه دارافلاطون



 هميشه با آموزش دادن و آموزش گرفتن باش، و توجه بر طلب  علم را مقدم دار. افلاطون


اهلِ علم را به كثرت  علم امتحان مكن،بلكه اعتبار  حال  ايشان به دوري از شر و فساد كن.افلاطون

 

هميشه بيدار باش كه شرور را اسباب بسيار است،افلاطون


بر آسايش و خواب اقدام مكن،مگر بعد از آنكه محاسبه ي نفس در سه چيز را به تقديم رسانيده باشي:
اول آنكه تأمل كني تا در آن روز هيچ خطا از تو واقع شده است يا نه
دوم آنكه تأمل كني تا هيچ خير اكتساب كرده اي يا نه
سوم آنكه كوتاهي كرده اي در عمل به نداي درونت يا نه. افلاطون

 

ياد كن كه چه بوده اي در اصل،و چه خواهي شد بعد از مرگ،و هيچكس را ايذا رنجور مكن،كه كارهاي عالم در معرضِ تغير و زوال است.افلاطون

 

بدبخت آن كس بُوَد كه از تذكر ِ عاقبت غافل بُود و از لغزش باز نايستد. افلاطون

 

سرمايه ي خود را از چيزهايي كه از ذات تو خارج بُود مساز.افلاطون

 

در فعل خير با مستحقان، انتظار ِ سؤال مدار ، بلكه پيش از التماس افتتاح مكن (منتظر نه ايست تا رنجوري از تو گدايي كند تا بعدش تو به او كمك كني ،قبل از اينكه التماس كند، شروع به كمك كن) افلاطون

روزگاری ، شأن و مقام تو پایین آمد ، ناامید مشو . آفتاب هر روز هنگام غروب پایین می رود تا بامداد روز دیگر بالا بیاید .افلاطون


در جهان یگانه مایه نیکبختی انسان محبت است .افلاطون

 

زینت انسان سه چیز است : علم – محبت – آزادی افلاطون

 

عوام ثروتمند را محترم می دارند و خواص دانشمندان را .افلاطون


به دنیا نیامدن بهتر از تعلیم نیافتن و نادان ماندن است زیرا جهالت ریشه همه بدبختی ها است . افلاطون


جان را فدای یاران موافق کنید .افلاطون


از نزدیکی به کسی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیست پرهیز نما .افلاطون


سخن اگر از دل خارج شود به دل هم وارد می شود و اگر با نیت متکلم نباشد توقع مدار که آن تأثیر کند . افلاطون


هر کس در طلب خیر و سعادت دیگران باشد ، بالاخره سعادت خودش را هم به دست خواهد آورد . افلاطون


کامل ترین نوع بی عدالتی آن است که عادل به نظر برسیم در حالی که عادل نیستیم .افلاطون


عشق تنها مرضی است که بیمار از آن لذت می برد .افلاطون


به وسیله فضل و کرم می توان از دشمن انتقام گرفت.افلاطون


تمام طلاهای روی زمین و زیر زمین به قدر یک فضیلت ارزش ندارند .افلاطون


هیچ کوچک را حقیر مشمارید باشد که از شما فزونی یابد .افلاطون


محبت را فراموش نکنید و آن را ناچیز مشمارید .افلاطون


امتحان کن مرد را به فعل او و نه به قول او .افلاطون


زیان رساننده تو معاشرت سه کس است : آنکه ترا به طرب بدارد – آنکه به فریب مغرورت کند – آنکه همت او کوتاه تر از همت تو باشد .افلاطون


موسیقی تاثیر فوق العاده ای در روح انسان دارد و اگر درست به کار رود می تواند زیبایی را در رویاهای روح جایگزین کند . افلاطون


زندگی بدون عشق محال است . برای مردم بی عشق دنیا حکم قبرستان وسیعی دارد .افلاطون


لذتی که از علم حاصل می شود بی آلایش است .افلاطون


فضیلت عبارت است مشابهت روح به مثال اعلی یعنی مشابهت او به خدا .افلاطون


به دیدن کسی که با تو سر سنگین است مرو . با کسی که سخنت را تکذیب کند گفتگو مکن . برای کسی که گوش ندهد حرف نزن .افلاطون


خردمندترین مردم قدرتمندترین است .افلاطون

 

به هنگام لمس عشق، هر كسی شاعر می‌شود.افلاطون

 

همین که مرد از حد خود تجاوز کند، یعنی به‌آنجا رسد که محل او نبوده، اخلاق او زشت و خشن می‌گردد. افلاطون

 

هرچیز را که نگهبان بیشتر بود، استوارتر گردد مگر راز، که نگهبانان آن هرچه بیشتر باشد آشکارتر گردد. افلاطون

 

نیاز حاجتمند را پیش از این‌که استمداد طلبد، شایسته است که با همت بلند خود نیازمندی او را رفع کنی.افلاطون

 

نزدیک مباش به‌همنشینی مردمان شرور و بداخلاق، زیرا که طبع تو از طبیعت او شر را می‌دزدد، در حالی که تو آگاه نباشی.افلاطون

 

نادانی هرکس به‌دو چیز دانسته می‌شود: اول، به‌چیزی که از او نپرسیده‌اند خبر گوید. دوم، سخن‌راندن بیش از ضرورت.افلاطون

 

لذتی که از علم حاصل می‌شود، لذتی بی‌آلایش است.افلاطون

 

فقط عدالت است که می‌تواند موجد خوشبختی شود.افلاطون

 

علاقه‌ای در دنیا شدیدتر از عشق به وطن نیست.افلاطون

 

عشق بلائی است که همه خواستارش هستند.افلاطون

 

عزم به‌مصاحبت اشرار نکنید، چه همین که تو را اهانت نکنند، بر تو منت نهند.افلاطون

 

سعادت جامعه به‌مراتب مهم تر از سعادت فرد می‌باشد.افلاطون

 

سزاور است مرد عاقل هنگام تناول غذای لذیذ، یادآورد تلخی دارو را و شکم‌بارگی نکند.افلاطون

 

سزاوار است حاکم را بر وفق و مدارا حد بر مجرم براند و خشونت نکند چه اگر کسی مجرم نبود، حاکم بر مسند نمی‌نشست.افلاطون

 

سرعت و تندی کار را مجوی، بلکه خوبی و برگزیدگی آن را سعی کن زیرا که مردم از تو نپرسند در چه مدت کار را انجام دادی بلکه خوبی و بی نقصی آن را می‌جویند.افلاطون

 

زمان ناخوشی را به حساب عمر مشمرید.افلاطون

 

دنیا را آتش انگار، چنان که برای معاش به کمی آتش کفایت توان کرد، شما نیز با مقداری از نعمت دنیا اکتفا کنید.افلاطون

 

دشمنان من سه قسمند: گروهی قویتر، جماعتی هم‌وزن و دسته‌ای ضعیف‌تر. طرف شدن با گروه اول موجب نابودی است، با جماعت دوم تا جان در بدن دارم می‌جنگم اما گروه سوم را حتی با التماس رام خواهم ساخت، چون مقابله با خصم ضعیف از مقام انسان در جامعه می‌کاهد و شخص را ناچیز می‌سازد.افلاطون

 

در دنیا دو نیرو هست: شمشیر و تدبیر، بیشتر اوقات شمشیر مغلوب تدبیر شده‌است.افلاطون

 

در آئینه نگاه کن، اگر صورت زیبا داری کاری مناسب جمالت انجام ده و اگر قیافه‌ات نامتناسب است، زشتی کردار را به‌زشتی صورت میفزا.افلاطون

 

خدا در راه فضیلت سدهایی از درد و رنج برپا کرده‌اند اما از طرف دیگر وقتی آدمی بر این مشکلات فائق آمد و از سدها گذشت، فضیلت به‌دست آمده کار آسانی به نظر می‌رسد.افلاطون

 

حب مال سراسر وجود آدمیان را تسخیر می‌کند و هرگز به‌آنان مجال نمی‌دهد که حتی لحظه‌ای در باره چیزی جز اموال شخص خویش بیندیشند.افلاطون

 

چون کامیابی رو کند همه خوبند و چون ناکامی سررسد همه بد.افلاطون

 

تندرستی و زیبائی و نیرومندی و مال‌داری و همه چیزهای دیگری که در دست نیک‌مردان باعث و بانی خیر است، به‌همان اندازه پلید و عامل شرارت خواهد بود، اگر در دست نابکاران و اراذل قرار گیرد.افلاطون

 

تمول و تقوی چون دو وزنه هستند که در کفه‌های یک ترازو قرار گرفته باشند، بالا رفتن یکی مستلزم پائین رفتن دیگری است.افلاطون

 

به‌عقیده من تنها فکری که شایسته‌است مغز انسان را به خود مشغول سازد، آینده فرزندان اوست و اندیشه این موضوع که چه‌کار کند تا فرزندانش خوشبخت شوند.افلاطون

 

به‌ضرورت آمدم در این جهان و به‌حیرت زیستم و به‌کراهت می‌روم.افلاطون

 

افراط، عمومأ سبب پیدا شدن عکس‌العمل است و تغییری در جهت مخالف پدید می‌آورد خواه در فصول سال باشد، خواه در افراد و خواه در حکومت.افلاطون

 

اشرار، کسانی را گویند که عیوب مردم را جستجو می‌کنند و به‌آن می‌چسبند و نیکویی آن‌ها را به دست فراموشی می‌سپارند؛ مانند مگسی که در جاهای کثیف می‌نشیند و از جاهای تمیز دوری می‌کند. افلاطون



:: موضوعات مرتبط: سخنان افلاطون , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبا , افلاطون , سخنان افلاطون , سخنان زیبای افلاطون , سخنان سنگین , سخنان عمیق , سخنان جالب , دنیای زندگی نامه , ,
تاریخ : سه شنبه 19 شهريور 1392
بازدید : 765
نویسنده : شیخ پاسکال

آزادي اين نيست كه هر كس هر چه دلش خواست بكند، بلكه آزادي حقيقي قدرتي است كه شخص را مجبور به انجام وظايف خود مي كند.((مكدونالد)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


به اميد شانس نشستن، همان و در بستر مرگ خوابيدن، همان.((مثل آلماني)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


كسي كه به اميد شانس زنده باشد، سالها قبل مرده است.((مثل فرانسوي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هر چند سراب اميد ما را مي فريبد، اما دست كم دوره زندگي ما را با خوشي به پايان مي رساند.((هامرلينگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


شش راه براي جلب محبت مردم :1- صميمانه نسبت به غير، علاقه مند باشيد. 2- تبسمي بر لب داشته باشيد. 3- به ياد بياوريد كه نام هر كس براي او شيرين ترين و مهمترين لغت قاموسهاست.4- شنيدن را بياموزيد، طرف خود را به شوق آوريد كه از خود سخن بگويد.5- با مخاطب از آنچه دوست دارد صحبت كنيد.6- صميمانه و صادقانه اهميت او را برا ي خودش آشكار سازيد.((ديل كارنگي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


از دست دادن اميدي پوچ و محال، خود موفقيت و پيشرفتي بزرگ است.((ويليام شكسپير)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر براي رسيدن به خواهشها و آرزوهاي خود زورگويي پيشه کنيم، پس از چندي کساني را در برابرمان خواهيم ديد که ديگر زورمان به آنها نمي رسد.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اميد دارويي است كه شفا نمي دهد، اما درد را قابل تحمل مي كند.((مارس آشار)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


زياد زيستن كمابيش آرزوي همه است، اما خوب زيستن آرمان يك عده معدود.((ج.هيوز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


قدرت شگفت انگيز نيروهاي خلاق و استعدادهاي نهفته آدمي هنگامي آشكار مي شود كه نيازي حياتي، تواناييهاي او را به فعاليت وادارد و كشش آرزويي، سراپاي وجودش را به جنب و جوش درآورد.((آبراهام لينكلن)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

كسي كه اميدي را وسيله كسب درآمد خود قرار دهد، ممكن است از گرسنگي بميرد.((بنجامين فرانكلين)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


مردم بينوا و تيره بخت، درماني جز اميد ندارند.((ويليام شكسپير)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هركس در جهان آرزويي دارد : يكي مال مي خواهد، يكي افتخار و يكي زيبايي. اما به نظر من، يك دوست حقيقي از تمام اينها بهتر است.((؟)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اميد سرابي است كه اگر ناپديد شود همه از تشنگي خواهيم سوخت.((محمدحجازي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرزو كردن شرط نيست، شرط تحقق آرزو است.((لئوناردو داوينچي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


همواره به ياد داشته باشيم كه هرگز ناگزير نيستيم كارهاي بزرگ انجام دهيم و چَم و مفهوم و هدفي بسيار بزرگ، آرماني و آسماني را در زندگي خود بيافرينيم.((آنتوني رابينز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


زندگي بايد بي‌اندازه سرشار از زمان‌هاي اشتياق باشد كه بدان اعتبار مي‌بخشد و آن را داراي ارزش زيستن مي‌كند، وگرنه، آرزوي مرگ براي كساني كه مي‌خواهند با دردي پايان‌ناپذير يا بيزاري زنده بمانند، چَم پيدا مي‌كند.((كولين ويلسون)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اميد و روياي يك مرد عمل اين است كه در زمانهاي بي نهايت دشوار و در موارد پيچيده و سخت، نسبت به ادراك حيواني و هوش فطري خويش اطمينان خاطر كامل به دست آورد.((آندره موروا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


انسان آرزومند جهاني است كه در آن خير و شر آشكارا تشخيص دادني باشند، زيرا در او تمايل ذاتي و سركش داوري كردن پيش از فهميدن، وجود دارد.((ميلان كوندرا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


من با تمام وجود آرزو دارم كه در آسمان نيز بتوانم به نقاشي خود ادامه بدهم.((كوروت)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

زيبايي، آخرين پيروزي انساني است كه ديگر اميدي ندارد.((ميلان كوندرا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


رمان نويس اهميت زيادي براي ايده هاي خود قايل نيست. او يك كاشف است كه كورمالانه مي كوشد تا جنبه ي ناشناخته اي از وجود را آشكار كند. رمان نويس مسحور [ =شيفته] راي و آواي خود نيست، بلكه مسحور شكلي است كه دنبال مي كند و تنها شكل هايي كه به خواست هاي رويايش پاسخ مي دهد، جزيي از اثر او هستند.((ميلان كوندرا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


به آينده دل مبند، هر چند نويدبخش! بگذار تا گذشته ي معدوم نعش خود را به خاك سپارد! كار كن، كار در زمان حال كه نقد است؛ با دل اميدوار و توكل به كردگار!((هنري وادزورث لانگ‌فلو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


چه شكوهي دارد اين جهان، در چشم كسي كه با دلي آرزومند در زير آسمان پر جبروت و درخشان به پيش مي رود.((هنري وادزورث لانگ‌فلو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


انسان ايده‌آل مذهبي و خداگونه، كسي است كه به بهترين وجهي، ارزش‌هاي بودن "خداگونه" را در خود بارز مي‌سازد، يا دست كم، آرزومند رسيدن به آنهاست.((آبراهام مازلو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرزوي ما شبيه بيچاره ي تنگدستي است كه فكر مي كند در آسمان، زمين وجود دارد.((فرناندو پسوا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرزوي هر روان ناب است كه كل زندگي را طي كند، تجربه هايي درباره ي همه ي چيزها، همه ي نواحي و همه ي احساس طي شده گرد آورد و چون چنين چيزي غيرممكن است، زندگي فقط به گونه ي ذهني مي تواند به طور كامل طي شود.((فرناندو پسوا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


من آنچه را كه آرزو نمي كنم، آرزو مي كنم و از آن چيزي دوري مي گزينم كه ندارم. من نه مي توانم هيچ باشم و نه همه چيز؛ من پل گذر ميان آني كه ندارم و آني كه نمي خواهم، هستم.((فرناندو پسوا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اميد براي كساني وجود دارد كه از آرزو برخوردارند و عشق براي كساني وجود دارد كه برايشان دادن به معناي گرفتن است.((فرناندو پسوا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


شعر، بيان آرمان با احساس به زبان ديگر است كه هيچ كس به كار مي بندد، چرا كه هيچ كس به مانند شعر لب به سخن نمي گشايد.((فرناندو پسوا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

نمي شود پيشاپيش هيچ رفتار ممتازي را نشان داد كه پشت درهاي بسته عملي نشود و نيز هيچ آرزوي عيني وجود ندارد كه به راستيً بيهوده باشد.((فرناندو پسوا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


همه ي انسان هاي كم قابليت آرزو مي كنند كه شخصيت برتر و انسان مُهلك [ =نيست كننده ] بشوند.((فرناندو پسوا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


حتي كودكان نيز آرزو دارند و اگر ما خبر نداريم براي اين است كه نمي توانند سخن بگويند.((گوته)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اي دلهاي كوچك كه سخت تب آلود و ناشكيبا مي تپيد و مي زنيد، با آرزوهايي سخت نيرومند و بي انتها؛ قلب من كه زماني بس دراز از هيجانها درخشيده و افروخته مانده، اكنون به خاكستر بدل شده، و آتشهاي خود را مي پوشاند و پنهان مي كند.((هنري وادزورث لانگ‌فلو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


مردمان جهان از خُرد تا بزرگ، تارهاي سست از آرزوهاي گران بر گرد خويش مي تنند و خود، عنكبوت وار ميان آنها جاي مي گيرند. ناگهان ضربت جارويي اين تارهاي سست را از هم مي گسلد. آنگاه همه فرياد بر مي آورند كه كاخي آراسته به دست ستم ويران شده است.((گوته)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


حتي هنگام مرگ نيز وابستگي به قوت اراده و نيروي خواستن در ما وجود دارد.((گوته)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


به راستي، اميد است كه دل بي‌آرام انسان را به آرامگاه آسايش هدايت مي‌كند.((پيندار)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


من اين نكته را مي پذيرم كه هرچه در زندگي مي خواهيم، به شرطي به دست خواهيم آورد كه به ديگران كمك كنيم تا آنچه مي خواهند به دست آورند و به مراد دل خود برسند.((زيگ زيگلار)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


مهمترين كاميابي يي كه به دست آوردم، پرسيدن و خواستن از خويشتن بود.((جان پريسكورن)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هر بار كه از كُنه قلب و با تمام وجود، آرزو و خواست خود را با خدا در ميان گذاشته و هيچ شك و ترديدي در اين باره نداشته باشيم، به مراد دل خود مي رسيم.((ساندرا راجرز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

آنچه والا بودن يك فرد را ثابت مي كند، كرده هاي او نيست چون بيخ و بن آنها روشن نيست و معاني گوناگوني دارند؛ والايي در ايمان به هدف و آرمان است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آن كس كه به آرمان خويش دست يابد، از آن نيز فراتر خواهد رفت.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اي فايده باوران، حتي شما نيز هر فايده اي را به مثابه ارابه خواست خويش دوست مي داريد. آيا شما نيز از سر و صداي چرخهاي آن ناراحت نيستيد؟((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر روزي تصميم بگيريم گوش را حتما بر بهترين استدلالها ببنديم، نشانه اي از شخصيتي قوي را در وجود خويش داريم، يعني خواست گاه و بي گاه حماقت.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اصولاً حالتها، رفتار و شور و شوق فلاسفه هميشه فريبنده ترين عنصر انديشه آنها بوده است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


از ميان دو سخنور، تنها آن كس كه عنان اختيار به دست شور و شوق مي دهد مي تواند براستي منطق آرماني خويش را به كرسي بنشاند.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


خواستن تنها، مكانيزمي آنقدر رايج است كه تقريباً از نظر پوشيده مي ماند.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


فريبكارانه ترين روش در تباه كردن يك آرمان اين است كه از آن با دلايل سفسطه آميز به عمد حمايت كنيد.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آنك يك حسود؛ براي او آرزو نكنيد كه بچه دار شود. او حتي نسبت به بچه ها حسادت خواهد كرد، زيرا ديگر نمي تواند مانند آنها شود.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


او به آرماني كه ضعف آن مشهود است هنوز با سماجت پايبند است... و اين امر را وفاداري مي نامد.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

چه چيز موجب قهرماني است؟ همزمان به استقبال بزرگترين رنج و بزرگترين اميد خود رفتن.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


عشق شايد طبيعي ترين و خودجوش ترين تجلي خودخواهي انسان باشد. اين برداشت عاميانه بايد توسط كساني انجام شده باشد كه كامروا نشده و چيزي جز اشتياق در تملك خود نداشته اند؛ اين عده احتمالاً هميشه زياد بوده اند.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


در گذشته انسان مي خواست شهرت پيدا كند، اما امروز اين كار ديگر كافي نيست، زيرا بازار بيش از حد گسترده شده است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


قاطعيت قضاوت اخلاقي شما مي تواند به طور دقيق، دليلي بر ضعف شخصيت شما يا فقدان فرديت شما باشد. "نيروي اخلاقي" شما ممكن است ريشه در كله شقي شما يا در ناتواني شما در تدوين آرمانهايي جديد داشته باشد.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


"خواست حقيقت" به معناي "خواست فريب نخوردن" نيست، بلكه الزاماً به معناي "خواست فريب ندادن ديگران و فريب ندادن خويشتن" است؛ چيزي كه ما را به قلمرو اخلاق مي كشاند.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


خواست چيرگي بر حسي عاطفي در نهايت خود خواسته يك يا چند حس عاطفي ديگر است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


مرد و زن در باب يكديگر اشتباه مي كنند و در نتيجه به خويشتن احترام مي گذارند و عشق مي ورزند (يا درست تر آن است كه بگوييم به آرمان خويش عشق مي ورزند). از اين رو، مرد به دنبال زني آرام است، اما زن درست بسان گربه اي كه خوب حفظ ظاهر آرام را تمرين كرده است، بس ناآرام است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آن كس كه نتواند راه دستيابي به آرمان خويش را بيابد، راحت تر و گستاخانه تر از كسي زندگي مي كند كه آرماني ندارد.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آنچه را زماني بد مي دانيم، معمولا پس مانده امري نابهنگام است كه زماني آن را نيك مي دانسته ايم؛ نياكان آرماني كهن.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


دوري از صدمه، زورگويي، چپاول متقابل و همسويي خواست هاي خود با ديگران ممكن است در مفهوم كلي بين افراد بدل به رسمي نيكو شود، به شرط آنكه شرايط آن فراهم باشد.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

فلسفه همان خواست قدرت است؛ همان خواست علت نخستين.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


حرف كساني كه مي گويند عشق به دور از خودخواهي است خنده دار است؛ زيرا همه چيز طبق خواست قدرت ما است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اختلاف طبقاتي از ضرورتهاي جامعه است، چون عامل اشتياق به پرورش حالت هاي والاتر، كمياب تر، دورتر و عامل چيرگي بر نفس مي شود.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اجحاف نكردن و آسيب نرساندن به ديگران براي رسيدن به برابري، ريشه و بنياد جامعه است، اما اين خواست نفي زندگي است؛ چون زندگي بهره كشيدن از ديگران است كه ناتوان ترند.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


كمابيش هر چيزي كه وجود دارد در معرض نابودي است؛ زندگي، خود چيزي جز ستيزه و جدال ارزشها و مبارزه براي نابودي انديشه ها و آرمانها نيست.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرزو كردن چه قدر فرحبخش است، اما وقتي به آرزوي خود رسيديم، شادي از درون ما رخت برمي بندد.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


ارزشها و تغييرات آن به افزايش قدرت كساني كه ارزشها را مقرر مي دارند؛ مربوط مي شوند. ميزان ناباوري؛ ميزان آزادي انديشه ي مجاز بياني از افزايش قدرت است. هيچ انگاري، آرماني متعلق به بالاترين درجه ي قدرتمندي روح است و سرشارترين زندگي، گاهي ويرانگر و گاهي ريشخند آميز.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آن كس كه نداند خواست خويش را در چيزها چگونه بگمارد؛ دست كم معنايي بر آن خواهد افزود ... و از آن، اين پندار زاده مي شود كه گاهي در آن خواست بنياد باوري بوده است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


بينوايان دارويي جز اميد ندارند.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر ما "بي دل و جان" هستيم؛ دست كم نسبت به زندگي چنين نيستيم؛ بلكه اكنون با همه ي انواع "تمنيات" روبروييم. با خشمي ريشخندآميز در آنچه "آرمانها" مي ناميم، در حال غور و تامل هستيم. ما خويش را خوار مي شماريم تنها از آن رو كه لحظه هايي وجود دارند كه نمي توانيم آن انگيزش نامربوطي را كه "آرمانگرايي" نام دارد، مهار كنيم. تاثير نازپروردگي بيش از اندازه، نيرومندتر از خشم فرد بي دل و جان است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

آگاهي، نخستين گام براي فراهم آوردن زمينه ي دگرگوني هايي است كه آرزو داريد در خودتان به وجود آوريد.((شري كارتر اسكات)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


ترس ها را به كنار بگذاريد تا درس دليري را بياموزيد وزندگي تان را به گونه اي كه آرزو داريد، بيافرينيد.((شري كارتر اسكات)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


تنها راه دستيابي به نيك بختي درازمدت آن است كه بر مبناي بزرگترين آرمانهاي خود زندگي كنيم، يعني هدف راستين خود را بشناسيم و بر پايه ي آن به كنش بپردازيم.((آنتوني رابينز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر به ديگران، قوانين خود را نگوييد، نبايد اميد داشته باشيد كه آنان بر پايه ي قوانين شما رفتار كنند.((آنتوني رابينز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر نخواهيد دست كم، برخي از قوانين ديگران را بپذيريد و پاس بداريد، نبايد اميدوار باشيد كه ديگران، بر پايه ي قوانين شما رفتار كنند.((آنتوني رابينز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرزو ريشه حيات ماست. اگرچه اين ريشه بتدريج حيات ما را مي سوزاند، اما همين ريشه مايه زندگي است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هيچ انگاري، آرماني متعلق به بالاترين درجه قدرتمندي روح است و سرشارترين زندگي، گاهي ويرانگر و گاهي ريشخندآميز است.((نيچه)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


تجربه نشان داده است شوق و حرارت مدير بيش از شايستگي او مؤثر بوده است.((؟)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


بگذاريد هر كس بر مبناي باور، فكر، آرزو، مطالعه و دانسته هاي خود قضاوت كند، نه اينكه شخص طوطي صفت گفته ديگران را بازگو كند.((ديل كارنگي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


به ياد آوريد كه طرف شما صد برابر بيشتر به فكر گمانها و آرزوهاي خود مي باشد تا انديشه و گمانهاي شما.((ديل كارنگي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

اگر آغاز زندگيت با سپيده دم و روز همزاد گشت، همواره در جست و جوي چراغ و پناهگاهي براي شبانگاهان باش و اگر در شب و سياهي آغاز شد، چراغي از اميد در خود بيافروز كه پگاه خوشبختي نزديك است.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آدمهاي آرمانگرا زماني كه به نادرست بودن آرزويي پي مي برند، براي ادامه آن پافشاري نمي كنند.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آنگاه كه سنگ خويشتن را به سينه مي زنيد، نبايد اميد داشته باشيد كه همگان فرمانبردار شما باشند.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


پوزش خواستن پس از اشتباه زيباست، حتي اگر از يك كودك باشد.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


مردمان توانمند در ميان جشن و بزم نيستند. آنها هر دم به آرماني بزرگتر مي انديشند و براي رسيدن به آن در حال پيكارند.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آسيب ديده هميشه درهاي روياهايش كوچك و كوچكتر مي شود، مگر با اميد كه شرايط ما را دگرگون مي سازد.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


در پشت هيچ در بسته اي ننشينيد به اميد اينكه روزي باز شود، [ بلكه ] در ديگري را جستجو کنيد و اگر نيافتيد، همان در را بشکنيد.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اميد در زندگاني بشر به همان ميزان اهميت دارد كه بال براي پرندگان.((ويكتور هوگو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اميد، نان روزانه بيچارگان است.((هرشل)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


کسي که چند آرزوي درهم ورهم دارد، به هيچ يک از آنها نمي رسد، مگر [ اينكه ] در بين آنها با ارزش ترين را انتخاب كرده و آن را به عنوان هدف خويش برگزيند.((اُرد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

حسود را آزار مده كه خود در آتشي بي پايان مي سوزد. هر چيزي كه مطابق ميل و آرزوي ماست، حقيقت محض به نظرمان مي رسد و تمام آن چيزها كه بر خلاف ميل مان است، خشمناكمان مي كند.((آندره موروا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر بزرگي و عظمت آرزو مي كني، آن را فراموش كن و دنبال حقيقت برو، آنگاه به هر دو خواهي رسيد؛ هم حقيقت و هم عظمت.((سنگا)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


خود را بشناس و به روح خويش فرمانروايي كن. در اين صورت مي تواني اميدوار باشي كه روزي مقتدر و سعادتمند خواهي شد.((؟)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


خوشبختي بر سه ستون استوار است : فراموش كردن گذشته، غنيمت شمردن حال و اميدوار بودن به آينده.((موريس مترلينگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


خوشبختي وجود ندارد و ما خوشبخت نيستيم، اما مي توانيم اين حق را به خود بدهيم كه در آرزوي آن باشيم.((آنتوان چخوف)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر مي خواهي خوشبخت باشي، جز آنچه برايت مهياست آرزو مكن.((لارشفو كولد)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


سعادت در اين است كه انسان دنيا را همان طور كه آرزو مي كند ببيند.((كورنور)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


شجاعت مانند عشق از اميد تغذيه مي كند.((ناپلئون بناپارت)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


تشويق ها، روياها، آه ها، آرزوها و اشكها از همراهان جدايي ناپذير عشق اند.((ويليام شكسپير)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


مردم هر كدام آرزويي دارند؛ يكي مال مي خواهد، يكي جمال و ديگري افتخار. ولي به نظر من دوست خوب از تمام اينها بهتر است.((سقراط)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

بدون داشتن يك آرزو، هيچ تغييري به وجود نمي آيد.((كارل سند برگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آن كه در بيراهه قدم بر مي دارد، آرمان و هدف خويش را گم كرده است.((ارد بزرگ)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


بالاترين خوشي ها در شور و شوقي است كه انسان را به ماجراجويي ها و پيروزيهاي بزرگ و فعاليتهاي نوآورانه وادار مي كند.((آنتوان دوسنت اگزوپري)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرزوهاي ما، اميدهاي ما، عشقها و هوسها و حتي وفاي ما هم موجي بيش نيستند كه بر مي خيزند و رشد مي كنند و بالا مي روند و بالاخره نقش زمين مي شوند و در كرانه هاي زندگي لاي شنها و ريگها فرو مي روند.((جواد فاضل)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


خرد در نظر گاه مردمان آزاده و نيك سرشت جهان، پر از شادي و شكوه مي نمايد. بهره خردمندان و اميدواران، هميشه شادكامي است.((بزرگمهر)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


چرا بايد به اميد بهشت موعود احتمالي باشيم؟ ما خود قادريم يك بهشت حقيقي در عرصه زمين به وجود آوريم.((اگوست كنت)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


بزرگترين اميد آن است كه اميد را به قصد كشت، كتك بزنيم.((جان اشتاين بك)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرزومند آن مباش كه چيزي جز آنچه هستي باشي، بكوش در كمال آنچه هستي باشي.((سنت فرانسيس دي سلز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


يكي از بزرگترين اسرار عشق و محبت اين است كه بياموزيد چگونه آرمانها و انديشه هاي ناهماهنگ را از ذهن خود بزداييد و همواره آرزويي كنيد كه صادقانه مي خواهيد، نه آنچه كه فكر مي كنيد شايد بتوان به دست آورد.((كاترين پاندر)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


هر لحظه بزرگ و ماندني در تاريخچه ي جهان در حقيقت ثمره ي پيروزي اشتياق ها است.((رالف والدو امرسون)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

رسيدن به صدها آرزو در آن واحد امكان پذير نيست. كسي كه همه ي راه ها را مي جويد، همه را از دست مي دهد.((مثل ايرلندي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


فقط دانستن كافي نيست، بايد به كار گرفت، فقط خواستن كافي نيست، بايد انجام داد.((بروس لي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


نا اميدي، نخستين گامي است كه شخص، به سوي گور بر مي دارد.((ناپلئون بناپارت)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آنگاه كه اميد مي ميرد، ترس زاده مي شود.((بالتازار گراسيان)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


از ديروز بياموز، براي امروز زندگي كن و به فردا اميد داشته باش.((آلبرت انيشتين)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


گذشت زمان آدمي را پير نمي كند، بلكه ترك آرمانها و كمال مطلوبهاست كه ما را پير و افتاده مي سازد.((دوگلاس مك آرتور)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


براي جوانمردي و مروتي كه در حق هر كس مي كني، اميد هيچ پاداشي نداشته باش.((پابلو پيكاسو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر انسان تنها در روزهايي كار كند كه همه چيز بر وفق مراد است در عمرش كاري از پيش نمي برد.((جري وست)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرمان را نمي توان قرض گرفت، خريد يا گدايي كرد، بلكه بايد از درون انسان بجوشد و بالا بيابد.((جان ماكسول)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


در آرزوي ديدن كسي هستم كه بر خلاف مقام و مرتبه بالاي خود، بيشتر روحيه تاييد و پسند و رضايت داشته باشد تا روحيه انتقاد و خرده گيري.((چارلز شواب)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

رسيدن به صدها آرزو در آن واحد امكان پذير نيست. كسي كه همه ي راه ها را مي جويد، همه را از دست مي دهد.((مثل ايرلندي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


فقط دانستن كافي نيست، بايد به كار گرفت، فقط خواستن كافي نيست، بايد انجام داد.((بروس لي)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


نا اميدي، نخستين گامي است كه شخص، به سوي گور بر مي دارد.((ناپلئون بناپارت)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آنگاه كه اميد مي ميرد، ترس زاده مي شود.((بالتازار گراسيان)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


از ديروز بياموز، براي امروز زندگي كن و به فردا اميد داشته باش.((آلبرت انيشتين)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


گذشت زمان آدمي را پير نمي كند، بلكه ترك آرمانها و كمال مطلوبهاست كه ما را پير و افتاده مي سازد.((دوگلاس مك آرتور)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


براي جوانمردي و مروتي كه در حق هر كس مي كني، اميد هيچ پاداشي نداشته باش.((پابلو پيكاسو)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر انسان تنها در روزهايي كار كند كه همه چيز بر وفق مراد است در عمرش كاري از پيش نمي برد.((جري وست)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آرمان را نمي توان قرض گرفت، خريد يا گدايي كرد، بلكه بايد از درون انسان بجوشد و بالا بيابد.((جان ماكسول)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


در آرزوي ديدن كسي هستم كه بر خلاف مقام و مرتبه بالاي خود، بيشتر روحيه تاييد و پسند و رضايت داشته باشد تا روحيه انتقاد و خرده گيري.((چارلز شواب)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

كسي كه پا را از مرز زندگي عادي فراتر مي نهد، آرزويي بزرگ در دل دارد.((جان ماكسول)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اگر تنها شور و شوق و عشق و علاقه را براي فرزندان خود به جاي بگذاريم، سرمايه اي بزرگ به آنها داده ايم.((توماس اديسون)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


نقطه شروع هر دستاوردي، خواست و اشتياق است.((ناپلئون هيل)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


رهبري كه با شور و شوق به ميدان آيد، معمولا با شور و شوق روبرو مي شود.((جان ماكسول)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


شهامت رهبران بزرگ در تخقق آرمانشان زاييده شوق و علاقه آنهاست نه پست و مقام شان.((جان ماكسول)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


دستيابي به آرمانها، بدون تلاش و جنبش، به هيچ جا جز خواب و گمان راه نخواهد يافت.((ناتانيل براندن)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


پيدا كردن يك هدف روشن و بزرگ، نخستين كاميابي است كه برانگيزاننده‌ي فرد و به آرزو درآورنده‌ي وي در آفرينش راهها و راهكارها مي‌باشد.((استيو چندلر)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


سازگاري، عكس ناسازگاري است، آرزو، عكس نفرت و جلب شيئي، عكس دفع آن است.((افلاطون)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


نداشتن آرزو و بي‌ميلي، در حكم آن است كه انسان، چيزي را رد كند و از خود براند.((افلاطون)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


آنان كه آرزو دارند ميان افراد نادان، خردمند به نظر برسند، ميان خردمندان، نادان به نظر مي‌رسند.((كوئينتيليان)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد

ايراد "برابري" اين است كه ما پيوسته آرزو مي‌كنيم با انسان‌هاي بالاتر از خودمان برابر باشيم.((هكتور والدز)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


اميد، ستون نگهدارنده‌ي جهان است و روياي انساني بيدار.((پليني د الدر)) خطاي اين گفته را گزارش دهيد


مردان بزرگ فقط آرمانهاي خود را نمايش داده اند.(( سخنان بزرگان در مورد آرزو , ,
:: برچسب‌ها: سخنان بزرگان در مورد ارزو , سخنان بزرگان , سخنان زیبای بزرگان , سخنان ناب , سخنان سنگین , سخنان زیبا , سخنان مفید , سخنان پند اموز , سخنان حکمت اموز , سخنان سنگین , سخنان مفهومی , سخنان سنجیده ,

تاریخ : یک شنبه 17 شهريور 1392
بازدید : 699
نویسنده : شیخ پاسکال

باتو، همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کند
باتو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
باتو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند
باتو، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
و ابر،حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند
و طناب گاهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست در دست خویش دارد

باتو، دریا با من مهربانی می کند
باتو، سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زند
باتو، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
باتو، من با بهار می رویم
باتو، من در عطر یاس ها پخش می شوم
باتو، من در شیره ی هر نبات میجوشم
باتو، من در هر شکوفه می شکفم
باتو، من در هر طلوع لبخند میزنم، در هر تندر فریاد شوق می کشم، در حلقوم مرغان عاشق می خوانم و در غلغل چشمه ها می خندم، در نای جویباران زمزمه می کنم
باتو، من در روح طبیعت پنهانم
باتو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را می نوشم
باتو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، درسکوت این آسمان، در تنهایی این بی کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم، درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند و بوی باران، بوی پونه، بوی خاک، شاخه ها ی شسته، باران خورده، پاک، همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای من اند.
بی تو، من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو، رنگهای این سرزمین مرا می آزارند
بی تو، آهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
و طناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند

بی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو، پرندگان این سرزمین، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو، سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو، نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو، من با بهار می میرم
بی تو، من در عطر یاس ها می گریم
بی تو، من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان زنده خواهم ماند لمس می کنم.
بی تو، من با هر برگ پائیزی می افتم
بی تو، من در چنگ طبیعت تنها می خشکم
بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی را از یاد می برم
بی تو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، درسکوت این آسمان، درتنهایی این بی کسی، نگهبان سکوتم، حاجب درگه نومیدی، راهب معبد خاموشی، سالک راه فراموشی ها، باغ پژمرده ی پامال زمستانم.
درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی، گنگ وپ رکینه فروخفته، کمین کرده مرا بر سر راه، باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من، بوی خاک، تکرار دعوتی برای خفتن من ، شاخه های غبار گرفته، باد خزانی خورده، پوک ، همه تلخ ترین یادهای من، تلخ ترین یادگارهای من اند.


(دکتر علی شریعتی)

همواره

روحی مهاجر باش به سوی مبدا!

به سوی آنجا که بتوانی انسان تر باشی

و از آنچه که هستی و هستند فاصله بگیری!

این رسالت دائمی توست.

(دکتر علی شریعتی)

سفسطه ای که گمراهم کرد سفسطه اغلب مردم است، مردمی که هنگامی که دیگر برای به کار بردن قدرت بسیار دیر شده است ،از نداشتن آن شکوه دارند. پرهیزکاری تنها بر اثر خطا کار بودن خود ما به نظرمان دشوار می آید.اگر بر آن بودیم که همواره عاقلانه و سنجیده رفتار کنیم ، به ندرت نیازی به پرهیزکاری داشتیم. اما تمایلاتی که چیره شدن بر آنها آسان است ما را بدون مقاومت به دنبال خود می کشاند. تسلیم وسوسه های ساده ای می شویم که خطرش را کوچک می شماریم. رفته رفته در دام موقعیت های مخاطره آمیزی می افتیم که می توانستیم خود را به آسانی از آنها در امان نگه داریم اما دیگر جز با تلاش و کوشش دلیرانه ای که به وحشتمان می اندازد،نمی توانیم خود را بیرون بکشیم ، و سرانجام در پرتگاه سقوط می کنیم. در حالی که شکوه کنان به درگاه خداوند می گوییم: “برای چه مرا اینقدر ناتوان آفریده ای؟ “اما پاسخ او را بی آنکه بخواهیم، از وجدانمان میشنویم:” اگر این قدر ناتوانت آفریده ام برای این اس که نتوانی از مهلکه بیرون بیایی زیرا بدان اندازه توانایت آفریده ام که در آن فرو نیفتی .

(دکتر علی شریعتی)

نه در حالتی بمان نه در جایی بمان همواره روحی مهاجر باش به سوی انجا که می توانی انسان باشی به سوی انجا که از انچه هستند و هستی فاصله بگیری این رسالت دائمی توست

(دکتر علی شریعتی)

تنها امید من به زندگی انست که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر می شوم…

(دکتر علی شریعتی)

داستان‌من‌داستان‌عطار است‌. ما صوفیان‌همه‌خویشاوندان‌یکدیگریم‌و پروردگان‌یک‌مکتبیم‌، مغولی‌او را از آن‌پس‌که‌ریختند و زدند و کشتند و سوختند و غارت‌کردند و بردند و رفتند، اسیر کرد و ریسمانی‌بر گردنش‌بست‌و به‌بندگی‌خویشتن‌آورد و بر باازر عرضه‌اش‌کرد تا بفروشدش‌، مردی‌آمد خریدار، گفت‌این‌بنده‌به‌چند؟ مغول‌گفت‌به‌چند خری‌؟ گفت‌به‌ هزار درهم‌. عطار گفت‌مفروش‌که‌بیش‌از این‌ارزم‌. نفروخت‌، دیگر آمد و گفت‌: به‌یک‌دینار! عطار گفت‌: بفروش‌که‌کمتر از این‌ارزم‌! مغول‌در غضب‌آمد و سرش‌را به‌تیغ‌برکند. عطار سر بریده‌خویش‌را ار خاک‌برگرفت‌. می‌دوید و در نای‌خون‌آلودش‌نعره‌ی‌مستانه‌ی‌شوق‌می‌زد و شتابان‌می‌رفت‌تا به‌آنجا که‌هم‌اکنون‌گور او است‌بایستاد و سر از دست‌بنهاد و آرام‌گرفت‌.

آری‌، در این‌باازر سوداگری‌را شیوه‌ای‌دیگر است‌و کسی‌فهم‌کند که‌سودازده‌باشد و گرفتار موج‌سودا که‌همسایه‌دیوار به‌دیوار جنون‌است‌! و چه‌می‌گویم‌؟ جنون‌نرمش‌می‌کند و در برج‌پولاد می‌گیرد و شمع‌بیزارش‌می‌سازد و وای‌که‌چه‌شورانگیز و عظیم‌است‌عشق‌و ایمان‌! و دریغ‌که‌فهمهای‌خو کرده‌به‌اندکها و آلوده‌به‌پلیدیها آن‌را به‌زن‌و هوس‌و پستی‌شهوت‌و پلیدی‌زر و دنائت‌زور و… بالاخره‌به‌دنیا و به‌زندگیش‌آغشته‌اند! و دریغ‌! و دریغ‌که‌کسی‌در همه‌عالم‌نمی‌داند می‌شناسند که‌آدمیان‌عشق‌خدا را می‌شناسند و عشق‌زن‌را و عشق‌زر را و عشق‌جاه‌را و از این‌گونه‌… و آنچه‌با اویم‌با این‌رنگها بیگانه‌است‌، عشقی‌است‌به‌معشوقی‌که‌از آدمیان‌است‌… اما… افسوس‌که‌… نیست‌!

معشوق‌من‌چنان‌لطیف‌است‌که‌خود را به‌«بودن‌» نیالوده‌است‌که‌اگر جامه‌ی‌وجود بر تن‌می‌کرد نه‌معشوق‌من‌بود.
معشوق‌من‌، راز من‌، موعود بکت‌، «گودو» بکت‌است‌، منتظری‌که‌هیچ‌گاه‌نمی‌رسد! انتظاری‌که‌همواره‌پس‌از مرگ‌پایان‌می‌گیرد، چنان‌که‌این‌عشق‌نیز… هم‌!

(دکتر علی شریعتی)

بودا زندگی را رنج ، علی دنیا را پلید ، سارتر طبیعت را بی معنی و بکت انتظار را پوچ و کامو…..* عبث یا فته اند . همه شان به روی یک قله رسیده اند و از انجا این جهان و حیات را می نگرند . هر چند فاصله شان به دوری کفر و دین .

(دکتر علی شریعتی)

و رفتم و رفتم ،نه به جائی ، که نمی دانستم به کجا ؟ رفتم و رفتم تا اینجا نباشم که هرگاه می بینم طلوع امروز را در همان جایی هستم که دیروز نیز بودم، از زبونی و بیهودگی خویش بیزار می شوم.

(دکتر علی شریعتی)

چه می بینم ؟ این کیست ؟ این مسافر کیست ؟ این عرب نیست . چهره اش به روشنایی سپیده است ، پیشانیش باز ، سیمایش غبار راه گرفته ، چشمانش رنگ بر گشته، خسته ، کوفته ، تشنه، بیتاب….. پیداست که از سفری دور می آید پیداست که سالها آواره بوده است …. پیداست که از کویری سوخته می رسد .

اِ ، این چهره را می شناسم ! او را دیده ام ….این همان…در کنار آتشکده …ها… در آن کلیسا….که از پنجره ناگهان بیرون پرید ….

اِ … این سلمان است !

و بعد سلمان ماند ، در نخستین دیدار ایمان آورد و دیگر تا پایان عمر آرام گرفت و «سلمان منّا»نام گرفت و صاحب سر «پیام آور » شد و محمد با او خود را در انبوه مهاجران و انصار ، آن کوه سنگینی که بر سینه اش آوار شده بود سبکتر احساس می کرد چه، سلمان بخشی از آن را خود بر دوش جانش گرفت ، هرگاه دردها بر جانش می ریخت سلمان را فرا می خواند و در چشم های آشنای او ناله می کرد در گفتگوی با او فریاد می زد و آسوده می شد

خدا برای تنهائیش آدم را آفرید

محمد سلمان را یافت

و علی تا پایان حیاتش تنها ماند

(دکتر علی شریعتی)

هیچ کس و هیچ چیز در دنیا وجود ندارد که دیدنش به اندازه باز کردن تمام چشو بیرزد.

(دکتر علی شریعتی)

ویرانه ای بزرگ هستم که مردم از همه رنگی و همه نیازی می ایند و از من هرچه را بتوانند و بخاهند.برمیگیرند و می برند.

(دکتر علی شریعتی)

می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم .
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزادباش .
گر چه تو تنها تر از ما می روی
آرزو دارم ولی عاشق شوی .
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی بر خوردهای سرد را .

(دکتر علی شریعتی)

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد … باعث ریختن اشک های تو نمی شود

(دکتر علی شریعتی)

در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکارا از آنانی که دوستمان دارند غافلیم . شاید این است دلیل تنهایی ما!

(دکتر علی شریعتی)

مهم نیست قفل ها دست کیه مهم اینه که کلیدها دست خداست

(دکتر علی شریعتی)

ای دوست بمان،بایست و تکیه نکون هیچ کجا جایی برای تکیه کردن نیست.هیچکس شانه هایی برای تکیه کردن تو ندارد.نادانی از آن کسی که می داند به چه تکیه کند چون نمی فهمد که دیگر هیچ تکیه گاهی نیست.

(دکتر علی شریعتی)

من ایمانم را
عشقم را
به زندگی کردن نیز نخواهم آلود

(دکتر علی شریعتی)

هر موجودی در طبیعت “آنچنان است که باید باشد”
و تنها انسان است که هرگز آنچنان که ابید باشد نیست

(دکتر علی شریعتی)

برای شنا کردن به سمت مخالف رودخانه قدرت و جرات لازمه .وگرنه هر ماهی مرده ای هم می تونه از طرف موافق جریان آب حرکت کنه

(دکتر علی شریعتی)

در این مثنوی بزرگ طبیعت ، مصراعی ناتمامیم که وجودمان در پی یک بیت شدن !

(دکتر علی شریعتی)

 

هر چه هست برای مصلحتی است,

هر که هست به خاطر منفعتی است,

هیچ چیز به “خودش” نمی ارزد,

هیچ کس به “خودش” چیزی نیست,

همه چیز را و همه کس را برای سودی و فایده ای گذاشته اند.

(دکتر علی شریعتی)

حقیقت را قربانی مصلحت نمی کنم!

(دکتر علی شریعتی)

نامم را پدرم نام خانوادگیم را هم اجدادم انتخاب کردند بگذارید راهم را خودم انتخاب کنم

(دکتر علی شریعتی)

فهمیدن و نفهمیدن

تو هرچه می خواهی باش ، اما … آدم باش !!!

چقدر نشنیدن ها و نشناختن ها و نفهمیدن ها است که به این مردم،

آسایش و خوشبختی بخشیده است !!!

مگر نمی دانی بزرگ ترین دشمن آدمی فهم اوست؟

پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.

امروز گرسنگی فکر ، از گرسنگی نان فاجعه انگیزتر است .

برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن !

(دکتر علی شریعتی)

حتی خدا هم دوست دارد که بشناسندش

(دکتر علی شریعتی)

وارد کردن علم و صنعت ، در اجتماع بی ایمان و بدون ایدوئولوژی مشخص ، همچون فرو کردن درخت های بزرگ و میوه دار است در زمین نامساعد در فصل نا مناسب

(دکتر علی شریعتی)

فلسفه زندگی انسان امروز در این جمله خلاصه می شود : فدا کردن آسایش زندگی برای ساختن وسایل آسایش زندگی

(دکتر علی شریعتی)

هیچ چیز به وسیله دشمن منحرف نمی شود ، دشمن زنده کننده دشمن است ، بلکه آنچه که یک فکر و یک مذهب را مسخ می کند ، دوست است یا دشمنی که در جامعه ، دوست، خودش را نشان می دهد

(دکتر علی شریعتی)

هنر تجلی روح خلاق آدمی است، هنر با مذهب خویشاوندی دیرین دارد… هنر یک ذات عرفانی و جوهر احساس مذهبی دارد

(دکتر علی شریعتی)

از تنهایی به میان مردم می گریزم و از مردم به تنهایی پناه برم

(دکتر علی شریعتی)

آنان که « عشق » را در زندگی «خلق » جانشین « نان » می کنند، فریبکارانند، که نام فریبشان را « زهد» گذاشته اند.

(دکتر علی شریعتی)

مردی بوده ام از مردم و میزیسته ام در جمع و اما مردی نیز هستم در این دنیای بزرگ که در آنم و مردی در انتهای این تا ریخ شگفت که در من جاری است و نیز مردی در خویش و در یک کلمه مردی با بودن و در این صورت دردهای وجود، رنج های زیستن، حرف زدن انسانی تنها در این عالم ، بیگانه با این «بودن»!

(دکتر علی شریعتی)

هر کس مسیحی دارد، بودایی که باید از غیب برسد ، ظهور کند ، بر او ظاهر گردد و نیمه اش را در بر گیرد و تمام شود. زندگی جستجوی نیمه ها است در پی نیمه ها ، مگر نه وحدت غایت آفرینش است ؟ پروانه مسیح شمع است ، شمع تنها در جمع ، چشم انتظار او بود ، مگر نه هر کسی در انتظار است؟

(دکتر علی شریعتی)

چه قدر ایمان خوب است! چه بد می کنند که می کوشند تا انسان را از ایمان محروم کنند چه ستم کار مردمی هستند این به ظاهر دوستان بشر ! دروغ می گویند ، دروغ ، نمی فهمند و نمی خواهند ، نمی توانند بخواهند.
اگر ایمان نباشد زندگی تکیه گاهش چه باشد؟
اگر عشق نباشد زندگی را چه آتشی گرم کند ؟
اگر نیایش نباشد زندگی را به چه کار شایسته ای صرف توان کرد ؟
اگر انتظار مسیحی ، امام قائمی ، موعودی در دل نباشد ماندن برای چیست ؟
اگر میعادی نباشد رفتن چرا؟
اگر دیداری نباشد دیدن چه سود؟
و اگر بهشت نباشد صبر و تحمل زندگی دوزخ چرا؟ اگر ساحل آن رود مقدس نباشد بردباری در عطش از بهر چه؟
و من در شگفتم که آنها که می خواهند معبود را از هستی برگیرند چگونه از انسان انتظار دارند تا در خلأ دم زند؟

(دکتر علی شریعتی)

و نیکی نکرده است ،نیکی او شده است

(دکتر علی شریعتی)

خدایا:عقیده مرا از دست عقده ام مصون بدار

(دکتر علی شریعتی)

خدایا:مرا همواره،آگاه و هوشیاردار،تا پیش از شناختن درست و کامل کسی یا فکری-مثبت یا منفی-قضاوت نکنم.

(دکتر علی شریعتی)

من دشمن تو و عقاید تو هستم،اما حاضرم جانم را برای آزادی تو و عقاید تو فدا کنم.

(دکتر علی شریعتی)

خدایا:به من توفیق تلاش،در شکست،صبر در نومیدی،رفتن ،بی همراه؛جهاد ، بی سلاح؛کار،بی پاداش؛فداکاری،درسکوت؛دین،بی دنیا؛مذهب،بی عوام؛عظمت،بی نام؛خدمت،بی نان؛ایمان،بی ریا؛خوبی،بی نمود؛گستاخی،بی خامی؛قناعت،بی غرور؛عشق،بی هوس؛تنهایی،در انبوه جمعیت؛دوست داشتن، بی آنکه دوست بداند؛روزی کن

(دکتر علی شریعتی)

مذهب،اگر پیش از مرگ به کار نیاید،پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد

(دکتر علی شریعتی)

ضعف و یأس ! هرگز! این دو فرزند نامشروع زوجی است که در آن ، پدر « کفر » است و مادر« خودخواهی »

(دکتر علی شریعتی)

روحی که در درد پخته می شود آرام می گیرد. احساسی که در هیچ گوشه ای از هستن آرام نمیتواند یافت ، آرام میگیرد . کسی که میداند کسی از راه نخواهد رسید به یقین می رسد . غم هنگامی بی آرامت می کند که دلواپس شادی هم باشی، آرامش غمگین! سکوت بر سر فریاد . سکونت گرفتن در طوفان !

(دکتر علی شریعتی)

شهرت طلبی برای فراموش کردن خود در دیگران است یا یافتن کاذب خویش در دیگران

(دکتر علی شریعتی)

چه سخت و غم انگیز است سرنوشت کسی که طبیعت نمیتواند سرش را کلاه بگذارد

(دکتر علی شریعتی)

من اکنون ، شب و روز ، در جستجوی همه آن من هایی ام که این طبیعت بیگانه ، به حیله و «بی حضور من » ، بر من تحمیل کرده است ، تا همه را در پای « او » که به اعجاز خویش به اندرونم پا گذاشته است . قربانی کنم.

(دکتر علی شریعتی)

وحشی ترین « غرور» های پولادین و طوفانی ترین « عصیان » های آتشین ، در اوج صعو دش ، در آخرین نقطه جستنش ، فواره ای است که پس از گریختن از تنگنای تاریک جبر ، در جستجوی آرام یافتن ،به دعوت جاذبه ای ، سر فرود می آورد تا خود را در دامان خویشاوندش محو کند و رها گشته از بند هر بیگانگی ، از حیرت دردناک رهایی در پیوند خویشاوندش رها گردد.

(دکتر علی شریعتی)

چرا می آسایی ؟ تا بتوانم کار کنم! چرا کار می کنی؟ تا بتوانم بیاسایم. تولید برای مصرف و مصرف برای تولید .انسان امروز چه می کند ؟ این همه رنج و تلاش سرسام آور برای چیست؟ برای تهیه وسایل آسایش .آسایش زندگیش فدای ساختن ِ وسایل آسایش زندگی

(دکتر علی شریعتی)

آن هایی که رفتند کاری حسینی کردند،و آن هایی که ماندند باید کاری زینبی کنند و گر نه یزیدی اند.

(دکتر علی شریعتی)

ای آزادی چه زندان ها که برای تو نکشیده ام و چه زندان ها که نخواهم کشید!

(دکتر علی شریعتی)

هر کس آنچنان میمیرد که زندگی می کند.

(دکتر علی شریعتی)

خدایا به هر کس دوست می داری بیاموز که ” عشق” از “زندگی کردن” بهتر است.
و هر که را بیشتر دوست می داری، بچشان که ” دوست داشتن” هم از “عشق” بالاتر است.

(دکتر علی شریعتی)

خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو

(دکتر علی شریعتی)

ای عشق تا پیاده نمانم ، سوارم نخواهی کرد. تا بی پناه نگردم پناهم نخواهی داد . تا نیفتم دستم را نخواهی گرفت…

(دکتر علی شریعتی)

خوب بودن ! کلمه هیجان اوری نیست ، خوبی در فارسی ، شکوه و عظمت خارق العاده ندارد ، با متوسط بودن و بی بو و بی خاصیت بودن هم صف است . خوب بودن در نظر ما یعنی بد نبودن ! و این معنی مبتذلی ست !


(دکتر علی شریعتی)

«صمیمانه ترین نامه ها نامه هایی است که به هیچکس مینویسیم» و« سخنی از حقیقت سرشار است که هیچ مصلحتی آن را ایجاب نمی کند» و اینها است «حرف هایی که هر کسی برای نگفتن دارد».

(دکتر علی شریعتی)

کسی که نمی خواهد ببیند پلک هایش را بیثمر چرا بگشاید ؟ آنگاه که هیچ چیز در زندگی به دیدن نیرزد ، آنگاه که هیچ تماشایی نیست ، دریغ است که نگاهی را که جز برای دیدار های پرشکوه و ارجمند نساخته اند بیهوده به هدر داد

(دکتر علی شریعتی)

چه هراس انگیز است چراغی برافروختن در آنجا که جز زشتی هیچ نیست!

(دکتر علی شریعتی)

من دیگر ناله نمی کنم

نه…

من دیگر ناله نمی کنم ، قرنها نالیدن بس است

می خواهم فریاد بزنم!

اما اگر نتوانستم سکوت می کنم

خاموش بودن بهتر از نالیدن است …

(دکتر علی شریعتی)

به من بگو نگو ، نمی گویم؛

اما نگو نفهم ، که من نمی توانم نفهمم

من می فهمم!!

(دکتر علی شریعتی)

پروردگارم ،مهربان من

از دوزخ این بهشت، رهایی ام بخش!

در اینجا هر درختی مرا قامت دشنامی است

و هر زمزمه ای بانگ عزایی

و هر چشم اندازی سکوت گنگ و بی حاصلی …

در هراس دم می زنم

در بی قراری زندگی می کنم

و بهشت تو برای من بیهودگی رنگینی است

من در این بهشت ،

همچون تو در انبوه آفریده های رنگارنگت تنهایم.

“تو قلب بیگانه را می شناسی ، که خود در سرزمین وجود بیگانه بودی”

“کسی را برایم بیافرین تا در او بیارامم”

دردم ، درد “بی کسی” بود

(دکتر علی شریعتی)

در زندگی طوری باش که انانکه خدا را نمی شناسند ،تورا که می شناسند خدا را بشناسند!

(دکتر علی شریعتی)


بگذار که شیطنت عشق ، چشمان تو رو بر عریانی خویش بگشاید و کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن

(دکتر علی شریعتی)

چه بسیارند کسانی که همیشه حرف می زنند بیآنکه چیزی بگویند و چه کم اند کسانی که حرف نمی زنند اما بسیار می گویند.

(دکتر علی شریعتی)

و چه شگفت است آشنایی در پس بیگانگی ، خوشاوندی پنهان در ناآشنایی

(دکتر علی شریعتی)

هر کس به اندازه ی عصیانی که دارد ارزش دارد.

(دکتر علی شریعتی)

شرم از خویش ، عالیترین اوج خودآگاهی است.

(دکتر علی شریعتی)

اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد

(دکتر علی شریعتی)

کنون زمان منتظر یک تن است. همه چیز در انتظار یک فرد است. فردی که تجسم همه ارزشهایی است که دارد نابود می شود و مجسمه همه ایده آل هایی است که بی یتور و بی حامی مانده و مظهر عقیده و ایمانی است که بهترین پاسدارانش به خدمت دشمن رفته اند . آری اکنون در انتظار این است که یک مرد چه می کند ؟

(دکتر علی شریعتی)

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها باید به اجبار خفت

(دکتر علی شریعتی)

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود کاش بجای نشان دادن زخمهای تنش افکارش را نشانمان می دادند

(دکتر علی شریعتی)

عشق یک جوشش کور است
و پیوندی از سر نابینایی،
دوست داشتن پیوندی خودآگاه
واز روی بصیرت روشن و زلال.

عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و
هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است،
دوست داشتن از روح طلوع می کند و
تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد.

عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست،
و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر میگذارد
دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی میکند.

عشق طوفانی ومتلاطم است،
دوست داشتن آرام و استوار و پروقار وسرشاراز نجابت.

عشق جنون است
و جنون چیزی جز خرابی
و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست،
دوست داشتن ،دراوج،از سر حد عقل فراتر میرود
و فهمیدن و اندیشیدن رااززمین میکند
و باخود به قله ی بلند اشراق میبرد.

عشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند،
دوست داشتن زیبایی های دلخواه را
در دوست می بیند و می یابد.

عشق یک فریب بزرگ و قوی است ،
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی،
بی انتها و مطلق.

عشق در دریا غرق شدن است،
دوست داشتن در دریا شنا کردن.

عشق بینایی را میگیرد،
دوست داشتن بینایی میدهد.

عشق خشن است و شدید و ناپایدار،
دوست داشتن لطیف است و نرم و پایدار.

عشق همواره با شک آلوده است،
دوست داشتن سرا پا یقین است و شک ناپذیر.

ازعشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر میشویم،
از دوست داشتن هرچه بیشتر ،تشنه تر.

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق میکشاند،
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ،
که دوست را به دوست می برد.

عشق تملک معشوق است،
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست.

عشق معشوق را مجهول و گمنام می خواهد تا در انحصار او بماند،
دوست داشتن دوست را محبوب و عزیز میخواهد
ومیخواهد که همه ی دل ها آنچه را او از دوست
در خود دارد ،داشته باشند.

در عشق رقیب منفور است،
در دوست داشتن است که:
“هواداران کویش را چو جان خویشتن دارند”
که حسد شاخصه ی عشق است
عشق معشوق را طعمه ی خویش میبیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و
معشوق نیز منفور میگردد

دوست داشتن ایمان است و
ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است
از جنس این عالم نیست.”

 (دکتر علی شریعتی)

هیچ چیز نمی توانم بگویم
هیچ چیز در باره ی هیچ چیز نمی توانم بنویسم …
آنچه آغاز شده است مرا به سکوت واداشته است
احساس می کنم
که پرنده ی موهومی شده ام که
وارد فضای بی کرانه ی عدم شده است
اصلا نمی دانستم ،
احساس نکرده بودم که ننوشتن هم کاری است
و حالا می فهمم چه کار طاقت فرسایی است
اما من در برابر وحشی ترین و نیرومند ترین وسواس ها می ایستم
ایستادن!
چه مصدری و آقاتر از این در زبان بشر هست؟
می توانم باستم و صبر کنم ، تحمل کنم
و نیز می توانم کسی را که با من آشناست ، خویشاوند است، به من مومن است،وادار کنم
بایستد، تحمل کند، صبور باشد

(دکتر علی شریعتی)

مگر نه حرفهایی هست برای نگفتن ، غیر از حرفهایی که نمی توان گفت یا خوب نیست گفتنش یا…نه! حرفهایی هست برای نگفتن وارزش عمیق هر کس حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
وکتاب هایی هست برای ننوشتن ومن اکنون رسیده ام به آغاز چنین کتابی که باید قلم را بشکنم و دفتر را پاره کنم و جلدش را به صاحبش پس دهم وخود به کلبه بی در وپنجرهای بخزم و کتابی را آغاز کنم که نباید نوشت.
جلد سوم ،جلد مشکلی است،ازهمه ی راه ها وبی راهه هایی که تا کنون آمده ام صعب تر وسخت تر است …باید خود را برای آغاز چنین سفری آماده کنم قدرت تحمل وصبرم را افزون تر سازم وپس از همه ی کوشش ها وتمرین ها از خداوند نیز یاری توفیق بخواهم.
و شما ای مردم ! ای دوست من ، خویشاوند من ، ای خواننده ی عزیز نوشته های من ! ای که سال ها است چشم به نوک این قلم دوخته اید تا از آن سخن بشنوید ، تا، نگاه تان قدم به قدم ، کلمه به کلمه رفتن آن را دنبال کند و از هر جا می گذرد ، به هر جا می رود پا بر جای پای آن بنهد وهمه جا را بدرقه کند ، شما از یک تصویر ، تصویر در قالب گرفته ی بر دیوار چه می خواهید ؟ قابی که بر حرم دیوار میخکوب شده است ، چشمی که بر سنگ قبر شهید گمنامی برای ابد ثابت مانده است ؟
وشما ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت وشما ای چشم هایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت .
وشما ای کسانی که هرگاه که حضور دارم بیشترم تا آنگاه که غایبم، پس از این مرا کمتر خواهید دید…

(دکتر علی شریعتی)

هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم که در برابرم دریا بود و دریاو دریا….

(دکتر علی شریعتی)

برایتان دعا میکنم تا خدا از شما بگیرد هر آنچه که خدا را از شما میگیرد .

(دکتر علی شریعتی)

اما آنکه مسئول است، مسئول ساختن است نباید ویران کردن را بیاموزد!؟

(دکتر علی شریعتی)

برای کسی که ناله نیز نمیتواند ، که حلقوم فریاد ندارد ، قلب عصیان ندارد چه می گویم؟ حتی نمیتواند بلرزد ، اخم کند نمیتواند در این خلوت مرگ بار تنهایی حتی بر پیشانیش مشت بزند نمیتواند تحمل کند نمیتواند…نمیتواند بگرید…
نمیدانی برای یک اسکلت درد کشیدن چگونه سخت است ! تا کجا سخت است

(دکتر علی شریعتی)

نمیتوانم سکوت را تحمل کنم نمیتوانم چیزی بگویم ولی ساکت خواهم ماند .
اما من اکنون احساس کسی را دارم که درد جان سپردن را تحمل می کند
و میداند که از آن پس آرامش است و نجات و خسته از رنج زندگی که
« جز احتضاری که یک عمر به طول میانجامد هیچ نیست »
سر به زانوی معشوق خویش خواهم نهاد
و سیراب و سرشار در زیر دست های او که دو مسیح خاموشند ،
نوازش خواهند شد

(دکتر علی شریعتی)

و پیش از اینکه بیندیشی که چه بگویی بیندیش که چه می گویم

(دکتر علی شریعتی)

دنیا را بد ساختند!
کسی را که دوست داری، دوستت ندارد!
کسی که تو را دوست دارد، تو دوستش نداری!
اما کسی که تو دوستش داری و او هم دوستت دارد، به رسم و آیین زندگانی به هم نمیرسید!
و این رنج است!
زندگی یعنی این!

(دکتر علی شریعتی)

دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد،
آدمی را همواره در پی گم شده اش،
ملتهبانه به هر سو می کشاند!

(دکتر علی شریعتی)

حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد!

(دکتر علی شریعتی)

از انسانها غمی به دل نگیر
زیرا خود نیز غمگینند! با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند!
زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شک دارند.
پس دوستشان بدار حتی اگر دوستت نداشته باشند!

(دکتر علی شریعتی)

شما : ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید !
پس از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت.
و شما : ای چشمهایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید !
پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت.
و شما : ای کسانی که هرگاه حضور دارم بیشترم تا آنگاه که غایبم…
پس از این مرا کمتر خواهید دید !!

(دکتر علی شریعتی)

ما اکنون، به ظاهر برای کسی بیگاری نمی کنیم، آزاد شده ایم، بردگی برافتاده است.اما به بردگی یی بدتر از سرنوشت تو محکوم شده ایم. اندیشه ما را برده کرده اند. دلمان را به بند کشیده اند و اراده مان را تسلیم کرده اند، و ما را به عبودیتی آزادگونه پرورده اند و با قدرت علم، جامعه شناسی، فرهنگ، هنر، آزادیهای جنسی، آزادی مصرف و عشق به برخورداری و فرد پرستی، از درون و از دل ما، ایمان به هدف، مسئولیت انسانی و اعتقاد به مکتب او را پاک برده اند. و اکنون برادر، ما در برابر این نظام های حاکم، کوزه های خالی زیبایی شده ایم که هر چه می سازند، می بلعیم.

(دکتر علی شریعتی)

شرافت مرد ، به بکارت زن میماند! …
یکبار که لکه دار شود ، دیگر قابل جبران نخواهد بود! …

(دکتر علی شریعتی)

الهی! هر که را عقل دادی چه ندادی ، و هر که را عقل ندادی چه دادی ؟!!!
خدایا : عقیده مرا ازدست ” عقده ام”مصون بدار.
خدایا : به من قدرت تحمل عقیده “مخالف” ارزانی کن .
خدایا : رشدعقلی وعلمی مرا از فضیلت “تعصب” “احساس” و “اشراق” محروم نساز.
خدایا : مرا همواره اگاه وهوشیار دار تا پیش ازشناختن درست وکامل کسی قضاوت نکنم.
خدایا : جهل آمیخته باخودخواهی و حسد مرا رایگان ابزار قتاله دشمن برای حمله به دوست نسازد.
خدایا : شهرت منی را که:”میخواهم باشم” قربانی منی که ” میخواهند باشم” نکند.
خدایا : درروح من اختلاف در “انسانیت” را به اختلاف در فکر واختلاف در رابطه با هم میامیز. آن چنان که نتوانم این سه قوم جدا از هم را باز شناسم.
خدایا : مرا به خا طر حسد کینه و غرض عمله در امان دار.
خدایا : خودخواهی را چندان درمن بکش تاخودخواهی دیگران را احساس نکنم واز آن در رنج نباشم.
خدایا : مرا در ایمان « اطاعت مطلق بخش تا در جهان عصیان مطلق« باشم.
خدایا: « تقوای ستیزم» بیاموز تا درانبوه مسوولیت نلغزم و از تقوای پرهیز مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم.
خدایا : مرا به ابتذال آرامش و خوشبختی مکشان. اضطرابهای بزرگ غمهای ارجمند و حیرتهای عظیم را به روحم عطا کن. لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز

(دکتر علی شریعتی)

ای خداوند!
به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم
و به مومنان ما روشنایی
و به روشنفکران ما ایمان
و به متعصبین ما فهم
و به فهمیدگان ما تعصب
و به زنان ما شعور
و به مردان ما شرف
و به پیران ما آگاهی
و به جوانان ما اصالت
و به اساتید ما عقیده
و به دانشجویان ما نیز عقیده
و به خفتگان ما بیداری
و به دینداران ما دین
و به نویسندگان ما تعهد
و به هنرمندان ما درد
و به شاعران ما شعور
و به محققان ما هدف
و به نومیدان ما امید
و به ضعیفان ما نیرو
و به محافظه کاران ما گشتاخی
و به نشستگان ما قیام
و به راکدان ما تکان
و به مردگان ما حیات
و به کوران ما نگاه
و به خاموشان ما فریاد
و به مسلمانان ما قرآن
و به شیعیان ما علی(ع)
و به فرقه های ما وحدت
و به حسودان ما شفا
و به خودبینان ما انصاف
و به فحاشان ما ادب
و به مجاهدان ما صبر
و به مردم ما خودآگاهی
و به همه ملت ما همت، تصمیم و استعداد فداکاری
و شایستگی نجات و عزت
ببخش

(دکتر علی شریعتی)

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد!

(دکتر علی شریعتی)

در دورانی که همه دنبال چشمان زیبا هستند تو به دنبال نگاه زیبا باش

(دکتر علی شریعتی)

اگر توانستی نفهمی می توانی خوشبخت باشی

(دکتر علی شریعتی)

یکی دوست دارد آنچنان که پول دارد و جاه و مقام دارد ، زور دارد ، دیگری دوستدار کسی است چنان که فرزند کسی است ، همزاد و هم نژاد کسی است ، خویشاوند کسی نمی تواند خویشاوندی را نابود کند اما رفیق کسی می تواند رفاقت را نابود انگارد.

(دکتر علی شریعتی)

آدم وقتی فقیر میشود خوبیهایش هم حقیر میشوند اما کسی که زر دارد یا زور دارد عیبهایش هم هنر دیده میشوند و چرندیاتش هم حرف حسابی بحساب می آیند

(دکتر علی شریعتی)

خدایا سرنوشت مرا خیر بنویس ، تقدیری مبارک
تا هر چه را که تو دیر می خواهی ،زود نخواهم
و هر چه را که تو زود می خواهی، دیر نخواهم

روح های اندک و بی سرمایه اند که در بی دردی ، به ابتذال میکشند
عشق های مزاجی اند که در وصال می میرند
در پیری می پژمردند ، سراب ها زود پایان می گیرند ،
اما روح های بزرگ و سرمایه دار که گنجینه های بیشمار در خود پنهان کرده اند ،
روح های نیرومند و توانا که خلاقند و هنرمند ، روح هایی که امانت دار خدایند و همانند خدا مسجود ملائک … اینان در « نیل » در « وصال » در « کام »
به رکود نمی افتند ،
نمی پوسند ، عفونت
نمی گیرند .
احساس هایی که همچون طلایند ، از آرامش ، از ماندن زنگ نمی زنند ، روح های مسی آهنی ، حلبی ، گوشتی ، مردابی …چنینند.
دو روح ثروتمند و هنرمند می توانند برای همیشه هم را استخراج کنند ،
هم را بسازند
و این خود یک زندگی کردن است
و اینچنین هم را دوست بدارند .
و این خود یک زندگی کردن است .

(دکتر علی شریعتی)

روزی از روزها ، شبی از شب ها خواهم افتاد و خواهم مرد اما می خواهم هر چه بیشتر بروم تا هرچه دورتر بیفتم تا هرچه دیرتر بیفتم ، هر چه دیرتر و دورتر بمیرم ، نمی خواهم حتی یگ گام یا یک لحظه پیش از آنکه می توانسته ام بروم و بمانم ، افتاده باشم و جان داده باشم

(دکتر علی شریعتی)


:: موضوعات مرتبط: سخنان دکترعلی شریعتی , ,
:: برچسب‌ها: سخنان زیبای دکترعلی شریعتی , سخنان دکترعلی شریعتی , سخنان ناب دکترعلی شریعتی , سخنان علی شریعتی , سخنان شریعتی , سخنان زیبا , سخنان سنجیده , سخنان سنگین , سخنان زیبا , سخنان مفهومی , سخنان ناب , سخنان خوب , سخنانی از بزرگان , ,

تاریخ : چهار شنبه 13 شهريور 1392
بازدید : 697
نویسنده : شیخ پاسکال

همسر خویش را از شهر و دیار خویش برگزینید ، نبود ریشه های فرهنگی همسو ، سختی به بار می آورد .


عشقی که آدمی را به گوشه نشینی وادار کند ارزشی ندارد عشق باید توان پرتاب انسان به سوی هدفهای راستین را داشته باشد .


روان ، همواره تشنه پرواز و بالا بردن خواسته های آدمی است ، این همان ریشه بالندگی آدمی ست .


ایران بهشت ماست ، ایران تنها بهانه بودن است .


در طبیعت فصل بهار ، تنها سه ماه است ، اما آدمی می تواند همواره بهاری باشد .

 

بی پناهی و سرگردانی کودک امروز بیش از هر زمان دیگری ست .


گاهی با سکوت نیروی خویش را ، بهتر نشان می دهی .


مهمترین گزینه برای ساختن یک فرمانروایی بزرگ ، توانمندی و پیشرو بودن است و لازمه رسیدن به توانمندی همیاری مردم است و مردم هنگامی همراه می شوند که براستی آزاد و شاد باشند.


تندرستی پیش نیاز هر آرمان باشکوهی ست .


شناخت ما از کرانه دریای وجود بزرگان ، تنها به اندازه میدان دید چشم اندیشه ماست و نه بیشتر .


رستاخیزهای اجتماعی بدون همراهی زنان شجاع غیر ممکن است چرا که زن پرچمدار وارستگی ، پاکی و از خودگذشتگی ست .


چه بسیار اشکهایی که نوید شادی اند و چه فراوان خنده هایی که لبالب از غم و اندوه ...

 

خوی آدمی همواره بدنبال دگرگونی و هدفمندی است .


با روشنگری می توان جلوی بسیاری از آشوب های بی مورد را گرفت .


بزرگترین کجرویها را زمانی انجام می دهیم که فکر می کنیم دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم !

 

در پشت هر سرفرازی بزرگی ، نگاه و سخن مهر آمیز و دلگرم کننده ی نهفته است .

 

سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا .

 

روان خود را با خبرها و داده های نادرست به بند نکشیم .

 

زمانی که نیروهای درون خویش را انکار کنیم نگرانی در درونمان لانه می کند .

 

در جامعه ایی که هدفمندی و تلاش وجود دارد ، کار و کوشش ارزش دارد و فرمانروایان زمینه پویش را فراهم می آورند ناراستی هایی همانند دوستی نابهنجار دختر و پسر گل نمی کند .

 

آدم خودساخته ، بازیچه بادهایی که به هر سو روانند نمی گردد .

 

آفتاب زندگی مرد و زنی که بدون هم به میهمانی می روند بسیار کم فروغ است .

 

راه مبارزه با اندیشه نادرست ، پرداختن بر اندیشه درست است . هر راه دیگری ، ریشه کجروی را نیرومندتر می سازد .

 

شراره های آتش دل تا به آسمانها کشیده می شود هر چند در پرگار نگاه چشم نگنجد .

 

بزرگترین ابزار دفاع در برابر دشمنان ، خرد و اندیشه است .

 

شمشیر نادان هایی که در برابر خردمندان می ایستند خودستایی و خودسری است .

 

آرزوهای جوانان را خوار و کوچک مپندارید که سرآغاز کوهستانی آسمان خراش و یا دره ایی گود و ناپیداست .

 

سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است .

 

اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار است

 

ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به دارایی و اندوخته .


ابلهان در سرزمین های کوچک همواره سنگ کشورهای بزرگ را به سینه می زنند و هم میهنان خویش را تشویق به بخشش میهن و ناموس خود می کنند .

 

آنهایی که از زادگاه خود می روند تا رشد کنند با سپری شدن روزگار می فهمند بزرگترین گنج زندگی را از دست داده اند و آن زادگاه و میهن است .

 

برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است.

 

آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد .

 

آنکه مدام از کمبودها و ناراستی های زندگی خویش سخن می گوید دوست خوبی برای تو نخواهد بود .

 

می گویند رسیدن به آرامش هدف است باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آیا کوهنورد همیشه بر آن خواهد ماند ؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد به امید رسیدن به آرامشی اندک و دوباره نهیب دل و دلدادگی به فرازی دیگر .

 

بزرگترین اشتباه و چاله زندگی یک زیاده خواه ، در آنست که پیش از کسب آمادگی لازم پشت میز مدیریت بنشیند .


ارد بزرگ می گوید : جریان های آلوده به مرداب خواهند رسید سخن گفتن از آنها، زندگیمان را تباه می سازد .


میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست .


از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس .


ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود .


کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند .

 

نادر شاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود .


جوانان ! زندگی خردمندانه می خواهند ، کهنسالان باید آگاهی بخش اندیشه های آنان باشند نه بازیگران زندگی آنان .


پیران آزاده آنانیند که از آموزش دودمان امروز کوتاهی نمی کنند و هر آنچه در اندیشه دارند را هدیه می کنند .


پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها .


پیران جهان دیده برای گفتگو با جوانان مانع تراشی نمی کنند .


برای نابودی دشمن اندیشه خود ، بیاموز و پژوهش کن ! و برای گریز از دشمن مال و زندگیت به هنجارهای قانونی پناه ببر و دوری پیشه کن .


اگر می خواهی کسی را بزرگ کنی ، پیوسته از او به دشمنی یاد کن .


دشمنی به آدمی این زمان را می دهد که تواناییهای خویش را باز شناسد .


دشمن ! دشمن است ، فریب زبان چرب دشمن را مخور .


تندرستی پاداش نیک زیستی ست .


تندرستی پرشگاه روان بیدار است برای گشودن دروازه های پیروزی . ارد برگ


اندوخته ای با ارزشتر از تندرستی ، نمی شناسم .


آدم با ادب دروازه دلها را همیشه گشوده می بیند .


ادب با پول ، دانش و آموزش بدست نمی آید ادب دارای ریشه است ریشه ایی به بلندای تاریخ


سخن های پست ، آدمهای حقیر را جذب و خردمندان را فراری می دهد .


بازده خرد برای اهل معنا ، کلام سکرآور است .

 

هر آنکه خردمندتر است اهریمن بیشتر به او حمله می کند . در میدان جنگ و آورد او هزاران فتنه و افسون کشته شده را خواهی دید .


دانش امروز فر بسیاری در پی داشته ، اما نیروی جاری سازی آرامش به روان ما را ندارد . امنیت را بزرگان خردمند به ما می بخشند .


خواست ادب آن نیست که هر چه ما می خواهیم دیگران بگویند ، ادب آنست که ببینیم آیا کسان دیگر در جایگاه خویشند ؟ و حال ما در کجاییم ؟


برای آنکه کسی را با ادب بنامیم و یا وارون براین ، باید کمی درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت


برای ماندگاری ، رویایی جز پاکی روان نداشته باش .


هر چه بلند پروازتر باشید تپش دلتان کمتر خواهد شد . فشار و دردهای روانیتان نیز .


بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکارامدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند .


یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است .


میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود .

 

انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! .


امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است .


انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست .


انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک است .


انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده آدمیان برای درمان ناراستی هاست .


کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند .


آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند .


دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ، به کالبد بی جانی ماند که خوراک جانوران دیگر شود .


از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید .

 

مردم آدمهای بردبار را با ادب می دانند حال آنکه بردباری سنجشی درست نیست ! باید ادب آدمها را در آزمون ها سنجید و نه در سکوتها ...


ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی !


به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش .


بارش باران تپش زندگی و مهربانی است .


فرمانروای شایسته ارزش سربازان را کمتر از خود نمی داند .


خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند .

 

نم نم باران ، سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا می کند ، خرد هم ناگهان پدید نمی آید زمانی بس دراز می خواهد و روانی تشنه باران .

 

بارش باران از پستان گیتی ، فرزندان را در دل خاک جانی می دهد و زندگی را هویدا می کند و چه نیک مردان و زنانی که می بارند برای شکوفا شدن بستر آیندگان .

 

باران مهر آسمان است نه بغض آن ، همانند آدمیان مهرورزی که می بارند و کینه توزانی که خشک و بی نشانند .


روزهای سخت بهایی ست که باید برای سرفرازی پرداخت .


بخشندگان فرمانروایان بی تاج و تخت میانه مردمند .


مردم همواره گوش به ندای بخشندگان دارند .


برای رسیدن به بلندای بخشندگی باید از آز وجود خویش بگذری .

 

اگر پی به شکوه و گستره خرد خویش ببریم هیچ گاه به گردن کشی روی نمی آوریم .


گردن کشی آدمیان ، ریشه در ریزی و خردی میدان اندیشه آنان دارد .


رود مهر در این سرزمین جاریست ... آزادی و آزادگی خواست همیشگی ایرانیان بوده است .


در کاخ های ویران شده نامداران سرزمینمان ایران می توان هزاران هزار چشمه جاری دید ...می توان فریادهای دادگستر آنها را شنید ... و تنهایی را از یاد برد ...


چه بسیار گردن کشانی که به آنی دچار زبونی شدند .


ارد بزرگ می گوید : گردن فرازان به خرد روی آوردند و گردن کشان به نابخردی .



:: موضوعات مرتبط: سخنان حکیمانهء ارد بزرگ , ,
:: برچسب‌ها: سخنان ارد بزرگ , سخنان زیبای ارد بزرگ , سخنان زیبا , سخنان مفهومی , سخنان تامل برانگیز , سخنان سنگین , ,

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 28 صفحه بعد

کانال ما با مطالب قشنگ برای شما https://telegram.me/haghighathayema

دانشمند مورد علاقه ی شما کیست؟؟؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای زندگینامه و... و آدرس paskalov.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com